تک پارت تهیونگ

ARMY:
سوهو میشه پسر خاله تهیونگ که امشب امده خونه تهیونگ برای موندن
سوهو: تهیونگگگگگ
تهیونگ: چته بچه چرا داد می زنی
سوهو:حوصلم سررفته
تهیونگ:الان من چیکار کنم:/
سوهو:گوشیم شارژش تموم شده گوشیتو بده دستم=)
تهیونگ:نمیدم میخوای چیکار کنی
سوهو:میگرم ازت
تهیونگ: بیا بگیر دیگه:]

(راوی)

بعد از تلاش های بیش از حد سوهو تونست گوشی رو از تهیونگااا بگیره :) و اعصاب تهیونگ رو خورد کنه
تهیونگ:هیی بچههه گوشیمو پس بدههههه:/
سوهو :نمیدم:)
همون لحظه مامان تهیونگ اومد به تهیونگ و سوهو سر بزنه که سوهو گفت:خاله حوصلم سررفته
مامان تهیونگ:سوهو بیا با من بریم
تهیونگ:باییی مامان
مامان تهیونگ: بای پسرم؛)
تهیونگ:بلخره از دست این وروجک خلاص شدم:)