ات لباسش رو پوشید
ات لباسش رو پوشید
@اسلاید ۲@
ران:بریم
ات:بریم
رسیدن به مهمونی
دو تا مرد به سه تا زن اومدن
ماریا: سلام
میا: سلام
کاترینا: سلام به همه
ماکی: سلام
بوکان: سلام
همه: سلام
ماریا: تاحالا تورو اینجا ندیده بودم
ات: هان من تا. تازه به اینجا امودم
میا: عضو جدید بونتنی
ات: نه
کاترینا: پس چی
ران: اون دپست دختر منه
میا ماریا وکاتنرینا میخاستن ات رو بکشن چون هر ستاشون ران رو دوست داشتن
اونا بدون توجه به ات
اونو حل دادن و رفتن پیش ران
سینه هاشون رو مالیدن بهش
ات داشت میخرد زمین که
کاکوچو اومد و اون گرفت
و ات رغت توی بقل کاکوچو
کاکوچو: هی هواستون کجاس نمیگین یه بلایی سر این فرشته کوچولو میاد
اونا توجهی نکردن و به مالیدن سینه هاشون به ران ادامه دادن
ماریا: ران ساما شما اون دخترو دوست دارید
میا: بیخیال اون اصلا بدن س.ک. س. ی نداره
کاترینا: ران ساما دلتون میخاد امشب باهم توی اتاق سکس کنیم
کاترینا رفت سمت کروات ران تا بازش کنه
میا هم رفت سمت کمربند ران تا اونو باز کنه و براش ساک بزنه
ماریا هم لباسشو در اورد وسینه هاشو مالید تو صورت ران
ران داشت سعی میکرد از شرشون خلاص شه
ماکی و بوکان هم اومدن سمت ات
ماکی: سلام اسمت اته درسته
ات: اره
بوکان: از دیدنت خوشحالم
ات: من باید برم دست شویی
ماکی منم
تو چی بوکان
بوکان من هم همینطور
ات رفت دستشویی کارش که تموم شد ماکی و بوکان دستاش رو از پشت گرفتن
بردنش توی اوتاق
لباسای خودشون رو در اوردن بعد لباسای ات
خلش دادن روی تخت شروع کردن به بوسیدنش
مامی ات رو بوسید
بوکان هم دستشو گزاشت رپی سینه هاش و فشار داد
بوکان: سینه هاش از چیزی که انتظار داشتم بزرگ تره
ماکی: بدنش هیچ مویی نداره
اونا به کارشون ادامه دادن که
@اسلاید ۲@
ران:بریم
ات:بریم
رسیدن به مهمونی
دو تا مرد به سه تا زن اومدن
ماریا: سلام
میا: سلام
کاترینا: سلام به همه
ماکی: سلام
بوکان: سلام
همه: سلام
ماریا: تاحالا تورو اینجا ندیده بودم
ات: هان من تا. تازه به اینجا امودم
میا: عضو جدید بونتنی
ات: نه
کاترینا: پس چی
ران: اون دپست دختر منه
میا ماریا وکاتنرینا میخاستن ات رو بکشن چون هر ستاشون ران رو دوست داشتن
اونا بدون توجه به ات
اونو حل دادن و رفتن پیش ران
سینه هاشون رو مالیدن بهش
ات داشت میخرد زمین که
کاکوچو اومد و اون گرفت
و ات رغت توی بقل کاکوچو
کاکوچو: هی هواستون کجاس نمیگین یه بلایی سر این فرشته کوچولو میاد
اونا توجهی نکردن و به مالیدن سینه هاشون به ران ادامه دادن
ماریا: ران ساما شما اون دخترو دوست دارید
میا: بیخیال اون اصلا بدن س.ک. س. ی نداره
کاترینا: ران ساما دلتون میخاد امشب باهم توی اتاق سکس کنیم
کاترینا رفت سمت کروات ران تا بازش کنه
میا هم رفت سمت کمربند ران تا اونو باز کنه و براش ساک بزنه
ماریا هم لباسشو در اورد وسینه هاشو مالید تو صورت ران
ران داشت سعی میکرد از شرشون خلاص شه
ماکی و بوکان هم اومدن سمت ات
ماکی: سلام اسمت اته درسته
ات: اره
بوکان: از دیدنت خوشحالم
ات: من باید برم دست شویی
ماکی منم
تو چی بوکان
بوکان من هم همینطور
ات رفت دستشویی کارش که تموم شد ماکی و بوکان دستاش رو از پشت گرفتن
بردنش توی اوتاق
لباسای خودشون رو در اوردن بعد لباسای ات
خلش دادن روی تخت شروع کردن به بوسیدنش
مامی ات رو بوسید
بوکان هم دستشو گزاشت رپی سینه هاش و فشار داد
بوکان: سینه هاش از چیزی که انتظار داشتم بزرگ تره
ماکی: بدنش هیچ مویی نداره
اونا به کارشون ادامه دادن که
۱۸۳
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.