فـ قـ ط بـ رای مـ نـ 🖤✨
فـقـط بـرای مـنـ 🖤✨
𝙋𝙖𝙧𝙩:𝟒
( سانگ بد جوری مست شده بود اما هنوزم حواسش سر جاش بود و دوباره به ات گفت بیاد رو پاهاش بشینه)
× هی بیا بشین رو پاهام
_ ایخداااااا باشه(کلافه شده😂)
× انقد غر نزن اوکی بیب؟؟؟؟؟ (عصبی)
( رفت و رو پاهاش نشست و اما سانگ راضی نبود و بهش گفت بره یه لباس باز بپوشه)
× هی پیش من از این لباسا نپوش چون باز از تنت درش میارم برو اونایی که برات خریدم رو بپوش زووود
_ هوففف باشه بابا(بی حوصله)
( رفت و لباسایی که براش خریده بود رو پوشید و برگشت و رو پاهاش نشست باز، لباسش چون خیلی باز بود باعث میشد سانگ خیلی بیشتر ات رو بخواد و تحـ*ریک بشه)
× بیب چرا بدنت انقد خوبهههه
_ سانگ بسه
× جرعت داری یه بار دیگه بگو سانگ تا بهت نشون بدم
_ خب پس چی بگم
× بگو ددی
_ باشه سانگ... ن.. نه ببخشید ددی
(ات خواست بره نوشیدنی ها رو ببره آشپزخونه که یهو سانگ دستشو گرفت و به خودش چسپوندش)
_ هی چیکار میکنی میخوام نوشیدنی ها رو جمع کنم
× اونارو ول کن نظرت چیه امشب رو باهم بگذرونیم؟؟
_ اصلا حتی بهش فکرم نکن
(ات رو به زور براید استایل بغل کرد و برد داخل اتاق و لباسشو جر داد و لباسای خودش رو هم در آورد داشت لباشو میبـ*وسید اما ات همراهی نکرد و واسه همین کرد داخلش و ات جیغ زد)
× بزار قوانین رو بهت بگم
(همونطور که داشت جرررش میداد قوانین رو هم بهش میگفت)
× اولا باید تو این کارا همراهیم کنی
_ ایییییی سانگ بسه دارم میمیرم
× باز که گفتی سانگ
(اینبار بیشتر کرد توش)
_ باشه ببخشید ددی، اییی بسه
× قانون دوم از حرفام سرپیچی نمیکنی
_ چشم ددی(داره اینارو با درد میگه😂)
× قانون شماره سه فقط برام نـ*اله کن
_ باشه قبول فقط بسه دارم جرر میخورم
× تازه داره شروع میشه بیب آماده ای؟
(ادمین:استغفرالله خدایا توبه 🤲🏻📿)
_ ددی درد دارممممم
(ات داشت تند دستای سانگ رو فشار میداد از درد زیاد و هی جیغ میکشید)
پرش زمان به صبح
ویو ات:
از خواب بلند شدم خیلی درد داشتم و دیدم یکی منو از پشت بغل کرده اونم سانگ بود خواستم برم حموم اما انقد درد داشتم نمیتونستم راه برم و باعث شدم که سانگ از خواب بیدار شه)
ادامه دارد....
𝙋𝙖𝙧𝙩:𝟒
( سانگ بد جوری مست شده بود اما هنوزم حواسش سر جاش بود و دوباره به ات گفت بیاد رو پاهاش بشینه)
× هی بیا بشین رو پاهام
_ ایخداااااا باشه(کلافه شده😂)
× انقد غر نزن اوکی بیب؟؟؟؟؟ (عصبی)
( رفت و رو پاهاش نشست و اما سانگ راضی نبود و بهش گفت بره یه لباس باز بپوشه)
× هی پیش من از این لباسا نپوش چون باز از تنت درش میارم برو اونایی که برات خریدم رو بپوش زووود
_ هوففف باشه بابا(بی حوصله)
( رفت و لباسایی که براش خریده بود رو پوشید و برگشت و رو پاهاش نشست باز، لباسش چون خیلی باز بود باعث میشد سانگ خیلی بیشتر ات رو بخواد و تحـ*ریک بشه)
× بیب چرا بدنت انقد خوبهههه
_ سانگ بسه
× جرعت داری یه بار دیگه بگو سانگ تا بهت نشون بدم
_ خب پس چی بگم
× بگو ددی
_ باشه سانگ... ن.. نه ببخشید ددی
(ات خواست بره نوشیدنی ها رو ببره آشپزخونه که یهو سانگ دستشو گرفت و به خودش چسپوندش)
_ هی چیکار میکنی میخوام نوشیدنی ها رو جمع کنم
× اونارو ول کن نظرت چیه امشب رو باهم بگذرونیم؟؟
_ اصلا حتی بهش فکرم نکن
(ات رو به زور براید استایل بغل کرد و برد داخل اتاق و لباسشو جر داد و لباسای خودش رو هم در آورد داشت لباشو میبـ*وسید اما ات همراهی نکرد و واسه همین کرد داخلش و ات جیغ زد)
× بزار قوانین رو بهت بگم
(همونطور که داشت جرررش میداد قوانین رو هم بهش میگفت)
× اولا باید تو این کارا همراهیم کنی
_ ایییییی سانگ بسه دارم میمیرم
× باز که گفتی سانگ
(اینبار بیشتر کرد توش)
_ باشه ببخشید ددی، اییی بسه
× قانون دوم از حرفام سرپیچی نمیکنی
_ چشم ددی(داره اینارو با درد میگه😂)
× قانون شماره سه فقط برام نـ*اله کن
_ باشه قبول فقط بسه دارم جرر میخورم
× تازه داره شروع میشه بیب آماده ای؟
(ادمین:استغفرالله خدایا توبه 🤲🏻📿)
_ ددی درد دارممممم
(ات داشت تند دستای سانگ رو فشار میداد از درد زیاد و هی جیغ میکشید)
پرش زمان به صبح
ویو ات:
از خواب بلند شدم خیلی درد داشتم و دیدم یکی منو از پشت بغل کرده اونم سانگ بود خواستم برم حموم اما انقد درد داشتم نمیتونستم راه برم و باعث شدم که سانگ از خواب بیدار شه)
ادامه دارد....
۱.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.