پارت ۳۸
۴۰ دقیقه دیگه پروازمون میپرید
ما هم همینطور داشتیم حرف میزدیم . تا ساعت شد ۳:۲۰ که پروازمون رو اعلام کردن .
ما هم را تیم سوار شدیم .
ساعت ۷:۰۵ رسیدیم دگو . از هواپیما پیاده شدیم و رفتیم چمدون هامون رو برداشتیم و از فرودگاه رفتیم بیرون .
ادمین ویو:
خلاصه دیگه بلند شدن یه ون گرفتن و رفتن یه هتلی ( خودتون اسم هتل رو بذارین ) و هفت تا اتاق VIP گرفتن که واسه مردم عادی خیلی پولش زیاد میشد ولی خب برای اینا که پولی نبود . رفتن و وسایلشون رو گذاشتن توی اتاقا . همه حوصلشون سر رفته بود. پس بلند شدن رفتن رو سر ا.ت و کوک بد بخت . رفتن توی اتاق اونا و به هتل گفتن براشون ویسکی بیاره هتل هم گارسونش رو فرستاد تا براشون ببره . اونا هم ویسکی رو گرفتن و آهنگ گذاشتن و تا صبح زدن و رقصیدن و خوردن و..... بله دیگه کلا پارتی بود برا خودش .
ا.ت ویو:
تو اتاق بودم داشتم وسایلمو جاذمیدادم که یهو در اتاقم زدن . منم رفتم باز کردم دیدم همه ریختن تو اتاق . گفتن حوصلمون سر رفته گفتیم بیایم پیش شما . بعد هم گفتن ویسکی بیارن و ....( دیگه بالا نوشتم الان حوصلم نمیشه باز بنویسمش) و.....
که ساعت شد ۵:۴۰ صبح .
همه از شدت خستگی و م.ستی همون جا توی اتاق من و کوک خوابشون برد . هر کسی یه جا پخش زمین شده بود. یکی کنار تخت رو زمین . یکی رو مبل یکی رو صندلی یکی نشسته بود به دیوار تکه داده بود .....اصلا یه وضعی بود .
ویو صبح:
ا.ت ویو:
ساعت۱:۱۵ از خواب بلند شدم و همه رو بیدار کردم .
همه رفتن توی اتاقاشون تا آماده بشن . چون برای ناهار میخواستیم بریم بیرون .
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و آمدم بیرون . بعد از ا.ت کوک رفت حمام
کوک ویو:
ا.ت رفت حمام و بعدش من رفتم . وقتی از حمام آمدم بیرون از.ت داشت موهاشو خشک میکرد و اصلا منو ندید . فقط با لباس زیر ( الله اکبر) جلوی آینه وایساده بود . لعنتی خیلی بدن خوبی داشت . داشتم تحر.یک میشدم که یهو دیدم ا.ت سه متر پرید هوا و یه جیغ کوچولو خفه کشید و گفت :
خیلی ببخشید آقای جئون شما نباید یه صدایی اهمی اوهومی چیزی بگی که من جلوی شما لخت واینستم؟
کوک: خیلی ببخشید خانم جئون شما نباید حداقل حوله رو مینداختی دورت یا لباس میپوشیدی؟ یاااا اصلا خوب کردی نپوشید . یه جوری حرف میزنی انگار تا حالا بدون لباس ندیدمت . تازه من بدون همون لباس زیر هم دی......( ا.ت پرید وسط حرفش)
ا.ت : خیلی خب خیلی خب فهمیدم دیدم . ولی بازم زشته آقای نسبتا منحرف . بعد هم رفتم یه تیشرت لانگ برداشتم و تنم کردم .
.....................................
شب بخیرررر. هفته دیگه جبران میکنم و پارت های بیشتری میذارم . اگر هم تونستم توی تهران براتون بذارم که چشم میذارم .
ماچ بهتوننننن خدافظظظظظظظ🫂💜
ما هم همینطور داشتیم حرف میزدیم . تا ساعت شد ۳:۲۰ که پروازمون رو اعلام کردن .
ما هم را تیم سوار شدیم .
ساعت ۷:۰۵ رسیدیم دگو . از هواپیما پیاده شدیم و رفتیم چمدون هامون رو برداشتیم و از فرودگاه رفتیم بیرون .
ادمین ویو:
خلاصه دیگه بلند شدن یه ون گرفتن و رفتن یه هتلی ( خودتون اسم هتل رو بذارین ) و هفت تا اتاق VIP گرفتن که واسه مردم عادی خیلی پولش زیاد میشد ولی خب برای اینا که پولی نبود . رفتن و وسایلشون رو گذاشتن توی اتاقا . همه حوصلشون سر رفته بود. پس بلند شدن رفتن رو سر ا.ت و کوک بد بخت . رفتن توی اتاق اونا و به هتل گفتن براشون ویسکی بیاره هتل هم گارسونش رو فرستاد تا براشون ببره . اونا هم ویسکی رو گرفتن و آهنگ گذاشتن و تا صبح زدن و رقصیدن و خوردن و..... بله دیگه کلا پارتی بود برا خودش .
ا.ت ویو:
تو اتاق بودم داشتم وسایلمو جاذمیدادم که یهو در اتاقم زدن . منم رفتم باز کردم دیدم همه ریختن تو اتاق . گفتن حوصلمون سر رفته گفتیم بیایم پیش شما . بعد هم گفتن ویسکی بیارن و ....( دیگه بالا نوشتم الان حوصلم نمیشه باز بنویسمش) و.....
که ساعت شد ۵:۴۰ صبح .
همه از شدت خستگی و م.ستی همون جا توی اتاق من و کوک خوابشون برد . هر کسی یه جا پخش زمین شده بود. یکی کنار تخت رو زمین . یکی رو مبل یکی رو صندلی یکی نشسته بود به دیوار تکه داده بود .....اصلا یه وضعی بود .
ویو صبح:
ا.ت ویو:
ساعت۱:۱۵ از خواب بلند شدم و همه رو بیدار کردم .
همه رفتن توی اتاقاشون تا آماده بشن . چون برای ناهار میخواستیم بریم بیرون .
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و آمدم بیرون . بعد از ا.ت کوک رفت حمام
کوک ویو:
ا.ت رفت حمام و بعدش من رفتم . وقتی از حمام آمدم بیرون از.ت داشت موهاشو خشک میکرد و اصلا منو ندید . فقط با لباس زیر ( الله اکبر) جلوی آینه وایساده بود . لعنتی خیلی بدن خوبی داشت . داشتم تحر.یک میشدم که یهو دیدم ا.ت سه متر پرید هوا و یه جیغ کوچولو خفه کشید و گفت :
خیلی ببخشید آقای جئون شما نباید یه صدایی اهمی اوهومی چیزی بگی که من جلوی شما لخت واینستم؟
کوک: خیلی ببخشید خانم جئون شما نباید حداقل حوله رو مینداختی دورت یا لباس میپوشیدی؟ یاااا اصلا خوب کردی نپوشید . یه جوری حرف میزنی انگار تا حالا بدون لباس ندیدمت . تازه من بدون همون لباس زیر هم دی......( ا.ت پرید وسط حرفش)
ا.ت : خیلی خب خیلی خب فهمیدم دیدم . ولی بازم زشته آقای نسبتا منحرف . بعد هم رفتم یه تیشرت لانگ برداشتم و تنم کردم .
.....................................
شب بخیرررر. هفته دیگه جبران میکنم و پارت های بیشتری میذارم . اگر هم تونستم توی تهران براتون بذارم که چشم میذارم .
ماچ بهتوننننن خدافظظظظظظظ🫂💜
۴.۲k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.