پارت۱۰۸
از آشپزخونه که رفتم بيرون، بابا رو ديدم که از کنار ميز تلفن بلند شد. با ديدن من گفت:
- خانوم خانوما شب ميان اين جا براي صحبت هاي نهايي. قراره با خونواده ي عموش بيان. برو زنگ بزن آتوسا هم با ماني بياد.
- بابا به آتوسا هم شما زنگ بزنين.
- مي شه بپرسم چرا؟
جرأت نکردم حرفي از خواستگاري نيما و نويد و طرفداري آتوسا از اونا بزنم. براي همينم شونه اي بالا انداختم و گفتم:
- من مي خوام برم حاضر بشم.
بابا سري تکون داد و دوباره پاي تلفن نشست. اصلا فکر نمي کردم اين قدر زود بخوان بيان اين جا. سريع رفتم سر کمدم و شروع به زير و رو کردن لباس هام کردم. دست آخر کت و شلوار کرم رنگي انتخاب کردم با دستمال گردن قهوه اي! خيلي شيک بود و بابا از سفرش به ايتاليا برام آورده بود. موهام و هم که طبق معمول مي خواستم سشوار بکشم و لخت بريزم دورم. يه زنگ به شبنم زدم و يکي هم به بنفشه. کارها داشت درست مي شد. بنفشه و شبنم دوباره همون دوستاي خوب خودم شده بودن و حسابي برام ترکوندن. حتي عزا گرفتن براي جشن من چه لباسي بايد بپوشن و بنفشه تند قطع کرد
- خانوم خانوما شب ميان اين جا براي صحبت هاي نهايي. قراره با خونواده ي عموش بيان. برو زنگ بزن آتوسا هم با ماني بياد.
- بابا به آتوسا هم شما زنگ بزنين.
- مي شه بپرسم چرا؟
جرأت نکردم حرفي از خواستگاري نيما و نويد و طرفداري آتوسا از اونا بزنم. براي همينم شونه اي بالا انداختم و گفتم:
- من مي خوام برم حاضر بشم.
بابا سري تکون داد و دوباره پاي تلفن نشست. اصلا فکر نمي کردم اين قدر زود بخوان بيان اين جا. سريع رفتم سر کمدم و شروع به زير و رو کردن لباس هام کردم. دست آخر کت و شلوار کرم رنگي انتخاب کردم با دستمال گردن قهوه اي! خيلي شيک بود و بابا از سفرش به ايتاليا برام آورده بود. موهام و هم که طبق معمول مي خواستم سشوار بکشم و لخت بريزم دورم. يه زنگ به شبنم زدم و يکي هم به بنفشه. کارها داشت درست مي شد. بنفشه و شبنم دوباره همون دوستاي خوب خودم شده بودن و حسابي برام ترکوندن. حتي عزا گرفتن براي جشن من چه لباسي بايد بپوشن و بنفشه تند قطع کرد
۳.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.