جیمین و دخترا پارت ۲۹💜
خب سواره ماشینا شدیم و رفتیم سمت باغی که قرار بود فیلم برداری بشه البته باغم که چه عرض کنم جنگل بود ولی خب خوبیش این بود که یه خونه ی بزرگ اونجا بود. م.ج : خب بچه ها برین برای کریم و عوض کردن لباسا که زود فیلم برداری رو شروع کنیم. یک ساعت بعد خب تقریبا همه اماده بودیم این صحنه توی رودخونه ایی که وسط جنگل بود گرفته میشد قرار بود رو هم دیگه اب بپاشیم . کارگردان : سه دو یک شروع تند تند رو هم دیگه اب پاشیدیم کارگردان : کات . عالی بود بریم برای بعدی از اب در اومدیم و گیریمورامون برامون پتو اوردن رزا : بابا سردت نیست * نه خوبم رزی : میشه ما هم اب بازی کنیم * اره وقتی کارمون تموم شد میتونیم دوتاشون : هوراااا م.ج : خب بچه ها بیاین برای صحنه بعدی
چند ساعت بعد بالاخره فیلم برداری امروز تموم شد الان تقریبا ساعت 7 شبه ولی هوا روشنه کوک : خب چیکار کنیم . قراره امشب اینجا باشیم چون فردا هم فیلمبرداری وی : بیاین بریم یکم شنا کنیم شوگا : موافقم بیاین مسابقه بدیم هما از حرفی که زد شوکه شدیم کوک : باور کنید این شوگا نیست این چرا انقدر عوض شده جین : منم باهات موافقم خیلی عوض شده اصلا مثل سابق نیست شوگا : چیهه نمیتونم یکم خوش بگذرونم کوک : نه نه منظورمون اون نبود اینجوری خیلیم خوبه یهو همه خیس شدیم دیدم هوپی و دخترا دارن باهم سمتمون اب میپاشن هوپی : بجای بحث کردن بیاین تو اب
* اومدیم شوگا : واستین حسابتونو الان میرسم منو خیس میکنین بعد شروع کرد به اب پاشیدن روی همه دخترا پشت من قایم شده بودن و می خندیدن و جیغ میزدن نامجون : خب بسه بیاین مسابقه شنا بدیم کوک: خب معلومه که من اول میشم وی : کی گفته من از همه بهترم جین : شروع شد دوباره ساکت شین الان مسابقه میدیم رزا : همه به جای خود سه دو یک رزی : بابا بابا هعی هعی رزا : عمو کوک بدووو تو میتونی کوک : دیدین من بردم رزا : افرین عمو بعد پرید تو اب و افتاد بغل کوک وی : منم دوم شدم به منم بغل بدین رزی : من بغلت میکنم وی : واییی تو چقدر مهربونییییی بعد محکم رزی رو بغل کرد * پس من چی مثلا من باباتونم بعد دوتاشون اومدن بغلم و افتادیم تو اب شوگا : خب بیاین والیبال بازی کنیم کوک : اوکی
چند ساعت بعد بالاخره فیلم برداری امروز تموم شد الان تقریبا ساعت 7 شبه ولی هوا روشنه کوک : خب چیکار کنیم . قراره امشب اینجا باشیم چون فردا هم فیلمبرداری وی : بیاین بریم یکم شنا کنیم شوگا : موافقم بیاین مسابقه بدیم هما از حرفی که زد شوکه شدیم کوک : باور کنید این شوگا نیست این چرا انقدر عوض شده جین : منم باهات موافقم خیلی عوض شده اصلا مثل سابق نیست شوگا : چیهه نمیتونم یکم خوش بگذرونم کوک : نه نه منظورمون اون نبود اینجوری خیلیم خوبه یهو همه خیس شدیم دیدم هوپی و دخترا دارن باهم سمتمون اب میپاشن هوپی : بجای بحث کردن بیاین تو اب
* اومدیم شوگا : واستین حسابتونو الان میرسم منو خیس میکنین بعد شروع کرد به اب پاشیدن روی همه دخترا پشت من قایم شده بودن و می خندیدن و جیغ میزدن نامجون : خب بسه بیاین مسابقه شنا بدیم کوک: خب معلومه که من اول میشم وی : کی گفته من از همه بهترم جین : شروع شد دوباره ساکت شین الان مسابقه میدیم رزا : همه به جای خود سه دو یک رزی : بابا بابا هعی هعی رزا : عمو کوک بدووو تو میتونی کوک : دیدین من بردم رزا : افرین عمو بعد پرید تو اب و افتاد بغل کوک وی : منم دوم شدم به منم بغل بدین رزی : من بغلت میکنم وی : واییی تو چقدر مهربونییییی بعد محکم رزی رو بغل کرد * پس من چی مثلا من باباتونم بعد دوتاشون اومدن بغلم و افتادیم تو اب شوگا : خب بیاین والیبال بازی کنیم کوک : اوکی
۱۲.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.