«رییس من» pr 19
«رییس من» pr 19
از زبان ا.ت:خلاصه دیگه رفتیم تو..احساس کردم دختره خیلی به هیون نزدیک شده و خیلی عصبی شده بودم
ا.ت:اوم ببخشید
مصاحبگر:بله
ا.ت:ایشون صاحاب داره،صاحبش هم منم میشه لطفأ اینقدر نزدیکش نشین
مصاحبگر:اووو کارمند و رییس با هم رل زدن؟
ا.ت:ببین خانم به شما ربطی ندارد زندگی خصوصیه خودمونه
هیون خیلی تعجب کرده بود و داشت جلوی خنده اش رو میگرفت...کار ماهم سریع تموم شد و رفتیم توی ماشین نشستیم
هیون:این چه کاری بود
ا.ت:چیه میخوای اون دختره پلشت نزدیکت باشه ها؟
هیون:نه ولی...
ا.ت:ولی نداره تو مال منی و هیچکس حق نداره بهت نزدیک بشه فهمیدی؟
هیون:آخ تو چرا اینقدر کیوتییی
ا.ت اخم کرد:من باهات قهرم
هیون:باشه باشه گوه خوردم هیچکس حق نداره به من نزدیک بشه وگرنه عشق من اون رو میکشه
ا.ت: آفرین
خب خلاصه دیگه حرکت کردیم و رفتیم ی رستوران شیک و بزرگ چون صبحونه هیچی نخورده بودیم...وقتی که ناهار خوردیم حرکت کردیم به سمت خونه
از زبان ا.ت:خلاصه دیگه رفتیم تو..احساس کردم دختره خیلی به هیون نزدیک شده و خیلی عصبی شده بودم
ا.ت:اوم ببخشید
مصاحبگر:بله
ا.ت:ایشون صاحاب داره،صاحبش هم منم میشه لطفأ اینقدر نزدیکش نشین
مصاحبگر:اووو کارمند و رییس با هم رل زدن؟
ا.ت:ببین خانم به شما ربطی ندارد زندگی خصوصیه خودمونه
هیون خیلی تعجب کرده بود و داشت جلوی خنده اش رو میگرفت...کار ماهم سریع تموم شد و رفتیم توی ماشین نشستیم
هیون:این چه کاری بود
ا.ت:چیه میخوای اون دختره پلشت نزدیکت باشه ها؟
هیون:نه ولی...
ا.ت:ولی نداره تو مال منی و هیچکس حق نداره بهت نزدیک بشه فهمیدی؟
هیون:آخ تو چرا اینقدر کیوتییی
ا.ت اخم کرد:من باهات قهرم
هیون:باشه باشه گوه خوردم هیچکس حق نداره به من نزدیک بشه وگرنه عشق من اون رو میکشه
ا.ت: آفرین
خب خلاصه دیگه حرکت کردیم و رفتیم ی رستوران شیک و بزرگ چون صبحونه هیچی نخورده بودیم...وقتی که ناهار خوردیم حرکت کردیم به سمت خونه
۳.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.