𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁸⁴
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁸⁴
chapter②
گذاشتم زمین، دستام یخ کرده بود، قلبم تند میزد و قرمز شده بودم....
از عصبانیت بازوش رو آروم نیشگون گرفتم....
کوک: چتهه*خنده*
ات: تو چته؟*داد*
با عصبانیت لیوان آبی رو پر کردم و آب رو سر کشیدم...
قرمز شده بودم!
این چه وضعشه؟
ات: من الان میرم پیش تهیونگ*کلافه*
کوک: کیم
ات: باشه کیم!
کوک: برو🤷🏻♂️
ات: جدی؟
کوک: آره
ات: باشه*آروم. مشکوک*
یه لباس بیرونی ساده پوشیدم و موهامو از بالا، دم اسبی بستم
فکر اینکه حتی بهش بگم دیگه نمیتونم باهاش باشم داغونم میکنه
کوک؟
تهیونگ؟
کدوم؟
اگه ناراحت بشه چی؟
ولی من واقعا.... یه جورایی شاید کوک رو دوست داشته باشه و حسی به تهیونگ ندارم...
فقط یکم میترسم نتونم بهش بگم...
کوک: میخوای برسونمت
ات: کجا من که هنوز بهش نگفتم
کوک: خنگ هر وقت گفتی رو میگم*پوکر*
ات:*لبخند ملیح*
بهش پیام دادم....
[پیام ها]
ات: تهیونگ عاممم میتونیم همدیگه رو یه جایی ملاقات کنیم حرف مهمی دارم
-
ات: کجا باهاش قرار بزارم؟
کوک: تو همون پارکی که به من چاقو زد*تمسخر آمیر*
بهش پیام دادم و گفتم تو همون پارک عمومی...
اشتباهی نکنم؟
ات: تو هم میای؟
کوک: نه من میخوابم*ریلکس*
ات: باشه...(مکث)... مطمئنی؟ مشکوک به نظر میای
کوک: چهمشکوکی؟*خنده *
ات: باشه
دوباره بهش پیام دادم... هنوز سین نکرده بود...
چند دقیقه بعد جواب داد...
-
تهیونگ: واقعا! باشه! کی؟
ات: خب... ۱۱:۲٠؟
تهیونگ: عالیه!
_______________
شرط:
لایک پست ابدیم ۲۵ شه🤣🤣
chapter②
گذاشتم زمین، دستام یخ کرده بود، قلبم تند میزد و قرمز شده بودم....
از عصبانیت بازوش رو آروم نیشگون گرفتم....
کوک: چتهه*خنده*
ات: تو چته؟*داد*
با عصبانیت لیوان آبی رو پر کردم و آب رو سر کشیدم...
قرمز شده بودم!
این چه وضعشه؟
ات: من الان میرم پیش تهیونگ*کلافه*
کوک: کیم
ات: باشه کیم!
کوک: برو🤷🏻♂️
ات: جدی؟
کوک: آره
ات: باشه*آروم. مشکوک*
یه لباس بیرونی ساده پوشیدم و موهامو از بالا، دم اسبی بستم
فکر اینکه حتی بهش بگم دیگه نمیتونم باهاش باشم داغونم میکنه
کوک؟
تهیونگ؟
کدوم؟
اگه ناراحت بشه چی؟
ولی من واقعا.... یه جورایی شاید کوک رو دوست داشته باشه و حسی به تهیونگ ندارم...
فقط یکم میترسم نتونم بهش بگم...
کوک: میخوای برسونمت
ات: کجا من که هنوز بهش نگفتم
کوک: خنگ هر وقت گفتی رو میگم*پوکر*
ات:*لبخند ملیح*
بهش پیام دادم....
[پیام ها]
ات: تهیونگ عاممم میتونیم همدیگه رو یه جایی ملاقات کنیم حرف مهمی دارم
-
ات: کجا باهاش قرار بزارم؟
کوک: تو همون پارکی که به من چاقو زد*تمسخر آمیر*
بهش پیام دادم و گفتم تو همون پارک عمومی...
اشتباهی نکنم؟
ات: تو هم میای؟
کوک: نه من میخوابم*ریلکس*
ات: باشه...(مکث)... مطمئنی؟ مشکوک به نظر میای
کوک: چهمشکوکی؟*خنده *
ات: باشه
دوباره بهش پیام دادم... هنوز سین نکرده بود...
چند دقیقه بعد جواب داد...
-
تهیونگ: واقعا! باشه! کی؟
ات: خب... ۱۱:۲٠؟
تهیونگ: عالیه!
_______________
شرط:
لایک پست ابدیم ۲۵ شه🤣🤣
۱۵.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.