فرشته ی مرگ part 16
وقتی رسیدم دیدم ا.ت به جسم خونی پدرش زل زده
نه ا.ت نباید این صحنه روببینه دویدم طرفش و رو شوبرگردوندم سمت خودمو بغلشکردم هنوز توی شوک بود منه احمق نباید تنهاشون میذاشتم اون نباید مرگ پدرش رو جلوی چشماش میدید نباید این اتفاق میافتاد
اشکاش باعث شدن پیراهنم خیس بشه
چیزی نداشتم بهش بگم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که بذارم گریه کنه
ا.ت:جانگ کوک این خوابه نه من دارم خواب میبینم بابا الان زندست نه ؟
کوک:....
جوابی نداشتم که بگم
مشت بی جونی به سینم زد و داد زد:چرا جواب نمیدی هااااا؟
اون جسدی که پشت منه بابام نیست
فقط جواب بده بگو اون جسد بابام نیست لطفا یه چیزی بگو چرا جواب نمیدی (با دادو گریه)
کوک:ا.ت ..اروم باش خوب اتفاقی نیافتاده
ا.ت : چه طور میگی اتفاقی نیافتاده اون جسد ی که پشت منه مال کیه ؟فقط بگو(با گریه)
کوک:ما...ل ..بابا..ته
با حرفم گریه هاش بیشتر شد
وقتی هیونگ رسید نگاهی به جسد وبه ا.ت انداخت
نگهابانا سریع اومدن جسد رو جمع کردم منم ا.ت رو بردم تو خونه
اصلا حالش خوب نبود رنگش رفته بود و چشماش قرمز شده بود
این وضعیتش منو یاد خودم میندازه میتونم اون دردی رو که داره رو حس کنم
کوک :ا.ت .......میخوای بری یکم استراحت کنی ؟
سرش رو تکون داد وگفت:اتاقم کجاست ؟
کوک:بالا اتاق های زیادی هست هر کدوم خواستی رو انتخاب کن
از جاش بلند شد رفت بعد از رفتن ا.ت
جیمین اومد نشست کنارم
جیمین: نتونستی ازش بپرسی که میشناسش یا نه ؟
کوک:اون الان حالش خوب نیست من چی ازش بپرسم
جیمین :طبق چیزی که بادیگاردا دیدن طرف زن بوده
کوک:پدر ا.ت بهم گفته بود
(فکش بک به۴ ساعت قبل)
پ.ت: جانگ کوک من ممکنه هر لحظه بمیرم خوب پس
بعد از مرگ من مراقب ا.ت باش
ا.ت از بچگی بازیگر خوبی بود میتونست توی اوج سختی هاش خودشو سر حال نشون بده زیاد میخنده ولی پشت همشون درد ه
وقتی که همه چی رو بهش توضیح دادی بهش کمک کن که دوباره بشه رئیس باند ماریا
........
کوک :چرا ازم همچین چیزیو میخوای؟
پ.ت :گوش کن پدر ناتنیت دستور مرگ تو رو داده مین سوک تو شک کردی ولی دنبالش نرفتی چون خاطراتت زنده میشن
چون مرگ پدرت تو رو نابود کرد مگر نه تو اون جانگ کوک سابق نیستی
بعد از مرگ پدرت و مادرت مین سوک تو رو هدف قرار داده اگر به جای ا.ت کس دیگه ای رو میفرستاد ممکن بود نقشهات عملی نشن
بعدشم فکر میکنی چرا ا.ت رو فرستاد که تو رو بکشه
تا به حال راجبش فکر کردی
اون مین سوک بهتر از هر کسی میدونه که
ا.ت کیه و قرار بوده چه کاره بشه ولی اونو کنار خودش نگه داشت تا بعد از کشتن تو اونم رو هم بکشه
مسخرت مگه نه ولی کاریش هم نمیشه کرد ا.ت تنها کسیه که میتونه انتقام پدر و مادر تو وخودشو بگیره ولی تو هم باید کنارش باشی (پایان فلش بک )
اسلاید دوم مهم like:16
نه ا.ت نباید این صحنه روببینه دویدم طرفش و رو شوبرگردوندم سمت خودمو بغلشکردم هنوز توی شوک بود منه احمق نباید تنهاشون میذاشتم اون نباید مرگ پدرش رو جلوی چشماش میدید نباید این اتفاق میافتاد
اشکاش باعث شدن پیراهنم خیس بشه
چیزی نداشتم بهش بگم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که بذارم گریه کنه
ا.ت:جانگ کوک این خوابه نه من دارم خواب میبینم بابا الان زندست نه ؟
کوک:....
جوابی نداشتم که بگم
مشت بی جونی به سینم زد و داد زد:چرا جواب نمیدی هااااا؟
اون جسدی که پشت منه بابام نیست
فقط جواب بده بگو اون جسد بابام نیست لطفا یه چیزی بگو چرا جواب نمیدی (با دادو گریه)
کوک:ا.ت ..اروم باش خوب اتفاقی نیافتاده
ا.ت : چه طور میگی اتفاقی نیافتاده اون جسد ی که پشت منه مال کیه ؟فقط بگو(با گریه)
کوک:ما...ل ..بابا..ته
با حرفم گریه هاش بیشتر شد
وقتی هیونگ رسید نگاهی به جسد وبه ا.ت انداخت
نگهابانا سریع اومدن جسد رو جمع کردم منم ا.ت رو بردم تو خونه
اصلا حالش خوب نبود رنگش رفته بود و چشماش قرمز شده بود
این وضعیتش منو یاد خودم میندازه میتونم اون دردی رو که داره رو حس کنم
کوک :ا.ت .......میخوای بری یکم استراحت کنی ؟
سرش رو تکون داد وگفت:اتاقم کجاست ؟
کوک:بالا اتاق های زیادی هست هر کدوم خواستی رو انتخاب کن
از جاش بلند شد رفت بعد از رفتن ا.ت
جیمین اومد نشست کنارم
جیمین: نتونستی ازش بپرسی که میشناسش یا نه ؟
کوک:اون الان حالش خوب نیست من چی ازش بپرسم
جیمین :طبق چیزی که بادیگاردا دیدن طرف زن بوده
کوک:پدر ا.ت بهم گفته بود
(فکش بک به۴ ساعت قبل)
پ.ت: جانگ کوک من ممکنه هر لحظه بمیرم خوب پس
بعد از مرگ من مراقب ا.ت باش
ا.ت از بچگی بازیگر خوبی بود میتونست توی اوج سختی هاش خودشو سر حال نشون بده زیاد میخنده ولی پشت همشون درد ه
وقتی که همه چی رو بهش توضیح دادی بهش کمک کن که دوباره بشه رئیس باند ماریا
........
کوک :چرا ازم همچین چیزیو میخوای؟
پ.ت :گوش کن پدر ناتنیت دستور مرگ تو رو داده مین سوک تو شک کردی ولی دنبالش نرفتی چون خاطراتت زنده میشن
چون مرگ پدرت تو رو نابود کرد مگر نه تو اون جانگ کوک سابق نیستی
بعد از مرگ پدرت و مادرت مین سوک تو رو هدف قرار داده اگر به جای ا.ت کس دیگه ای رو میفرستاد ممکن بود نقشهات عملی نشن
بعدشم فکر میکنی چرا ا.ت رو فرستاد که تو رو بکشه
تا به حال راجبش فکر کردی
اون مین سوک بهتر از هر کسی میدونه که
ا.ت کیه و قرار بوده چه کاره بشه ولی اونو کنار خودش نگه داشت تا بعد از کشتن تو اونم رو هم بکشه
مسخرت مگه نه ولی کاریش هم نمیشه کرد ا.ت تنها کسیه که میتونه انتقام پدر و مادر تو وخودشو بگیره ولی تو هم باید کنارش باشی (پایان فلش بک )
اسلاید دوم مهم like:16
۹.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.