𝔭𝔞𝔯𝔱/𝟏𝟔
یک ماه دیگه هم گذشت و توی این مدت زمان میشه گفت با کیم جیمین کنار امده و بود البته بعضی وقتاهم مثل سگ میپریدن به هم
اما زمانی خوبی برای کیم تهیونگ بود هرچقدر به ایملدا نزدیک میشدن به دست اوردنش راحتر میشد
قرار بود آخر همین ماه یه جشن بزرگ برای افرادی مثل ایملدا و تهیونگ بود هرچند ایملدا نمیدونست که جشن به دستور چه کسی ترتیب داده شده و قرار با چه اتفاقی روبه رو بشه
کسی که تمام این مدت پسرای خود سرشو زیر نظر داشت و میدونست دارن چه بازی چندش آوریرو شروع میکنن
هرچند که بعد با روبه رو شدن قدرت اون دختر بچه ای که سالها پیش باعث نابود شدنش شده بود مواجه شد خیلی شوک بود
اما هنوز سر رفتار های خود خواهانه خودش بود و قبول نمیکرد یه بی اصل و نسب تو خانواده داشته باشن
بدون اینکه بدونه پسرش چه نقشه هایی براش چیده این جنشو ترتیب داده بود و خیلی هم برای خراب کردن اون وضعیت ذوق داشت
و همینطور تهیونگ چون دیگه میخواست خودش با ایملدا مقابله کنه و اون و به دست بیاره بدون اینکه بدونه بازم داره ایملدا رو قربانی این بازی کثیف خودشو پدرش میکنه
بدون اینکه بدونه بازم این لجبازی پدر و پسر ممکنه به عشق کوچولوش آسیب بزنه
هرچند که دیگه اجازه اینو نمیداد کیم تهیونگ دیگه اجازه نمیداد هرکسی زندگیش رو خراب کنه اون دوباره این موقعیت رو پیدا کرده بود که ایملدا رو بعد چند سال که حتی ازش خبری نداشت ببینه و برای خودش کنه دیگه مثل قلب نه میذاشت و نه ضعیف بود حالا اون دیگه پسر کیم بزرگ نبود_کیم تهیونگ _بود
حتی شده بود ایملدا رو زندانی کنه میکرد اما دوباره از دستش نمیداد
ایملدا اینقدر سرش شلوغ بود که حتی وقت نداشت به اون جشن فکر کنه جشنی که اولین نفر اسم خودش سرزبونا بود و خیلی ها اینو هنوز متوجه نشده بودن مثل آقای کیم و دونگ هیونگ و دخترش که طی این مدت پی هرزه بازی های خودش بود
درست که همسر کیم تهیونگ و مادر بچه اش بود اما تهیونگ اون توی خونه اش قبول نکرد و اون و پدرش اینقدری گند کاری داشتن که نتونن مقاومت کنن
تمام کار هاش رو به رزی سپرده بود و ازش خواسته بود همچی و برای اون روز آماده کنه و بارها به رزی تذکر داده بود که شلوغ نکنه چون اگه به روزی بود
اون و مثل یه عروس یا بهتر مثل یه لوستر که بهش کریستال وصل شده میفرستاد اونجا
بالاخره بعد از دوساعت و سرویس کردن روزی از پوشت گوشی لباسشو انتخاب کرد که مساوی شده بود با غر غرای رزی چون بنظر رزی لباسش خیلی ساده بود
اما همین لباس ساده توی تنش نفس خیلیا و میبرید مخصوصا اگر عاشق چندسالش باشه
اما زمانی خوبی برای کیم تهیونگ بود هرچقدر به ایملدا نزدیک میشدن به دست اوردنش راحتر میشد
قرار بود آخر همین ماه یه جشن بزرگ برای افرادی مثل ایملدا و تهیونگ بود هرچند ایملدا نمیدونست که جشن به دستور چه کسی ترتیب داده شده و قرار با چه اتفاقی روبه رو بشه
کسی که تمام این مدت پسرای خود سرشو زیر نظر داشت و میدونست دارن چه بازی چندش آوریرو شروع میکنن
هرچند که بعد با روبه رو شدن قدرت اون دختر بچه ای که سالها پیش باعث نابود شدنش شده بود مواجه شد خیلی شوک بود
اما هنوز سر رفتار های خود خواهانه خودش بود و قبول نمیکرد یه بی اصل و نسب تو خانواده داشته باشن
بدون اینکه بدونه پسرش چه نقشه هایی براش چیده این جنشو ترتیب داده بود و خیلی هم برای خراب کردن اون وضعیت ذوق داشت
و همینطور تهیونگ چون دیگه میخواست خودش با ایملدا مقابله کنه و اون و به دست بیاره بدون اینکه بدونه بازم داره ایملدا رو قربانی این بازی کثیف خودشو پدرش میکنه
بدون اینکه بدونه بازم این لجبازی پدر و پسر ممکنه به عشق کوچولوش آسیب بزنه
هرچند که دیگه اجازه اینو نمیداد کیم تهیونگ دیگه اجازه نمیداد هرکسی زندگیش رو خراب کنه اون دوباره این موقعیت رو پیدا کرده بود که ایملدا رو بعد چند سال که حتی ازش خبری نداشت ببینه و برای خودش کنه دیگه مثل قلب نه میذاشت و نه ضعیف بود حالا اون دیگه پسر کیم بزرگ نبود_کیم تهیونگ _بود
حتی شده بود ایملدا رو زندانی کنه میکرد اما دوباره از دستش نمیداد
ایملدا اینقدر سرش شلوغ بود که حتی وقت نداشت به اون جشن فکر کنه جشنی که اولین نفر اسم خودش سرزبونا بود و خیلی ها اینو هنوز متوجه نشده بودن مثل آقای کیم و دونگ هیونگ و دخترش که طی این مدت پی هرزه بازی های خودش بود
درست که همسر کیم تهیونگ و مادر بچه اش بود اما تهیونگ اون توی خونه اش قبول نکرد و اون و پدرش اینقدری گند کاری داشتن که نتونن مقاومت کنن
تمام کار هاش رو به رزی سپرده بود و ازش خواسته بود همچی و برای اون روز آماده کنه و بارها به رزی تذکر داده بود که شلوغ نکنه چون اگه به روزی بود
اون و مثل یه عروس یا بهتر مثل یه لوستر که بهش کریستال وصل شده میفرستاد اونجا
بالاخره بعد از دوساعت و سرویس کردن روزی از پوشت گوشی لباسشو انتخاب کرد که مساوی شده بود با غر غرای رزی چون بنظر رزی لباسش خیلی ساده بود
اما همین لباس ساده توی تنش نفس خیلیا و میبرید مخصوصا اگر عاشق چندسالش باشه
۵۲.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.