خب من اومدم با یه تک پارتی دیگه 😊 بریم سراغش ❤

نشسته ام کنار پنجره بی حوصله به صفحه دفترم نگاه میکنم . حوصله کشیدن نقاشی , ندارم .
دلم میگیرد سرم را روی زانوهای میگذارم.
به فکر فرو میروم , واقعیتی که کاش فقط کابوس شب دختر بود.
تصادف , خون و بعد او رفت.
صدایی آشنا .
برگشتم سوی پنجره, خورشید رفته بود و جایش را به صدای چک چک باران داده بود.
صدای باران , او دوستش داشت.
همیشه از عمد چتر اش را جا می گذاشت تا نوازش باران را روی پوستش حس کند.
انگار آسمان هم دلتنگ است.
من دلتنگ بهترین دوستم و باران دلتنگ بهترین بیننده اش , شاید.
ابر ها می غرند و رعشه می اندازند به تن خسته جنگل .
جانم را میسپارم .
با فرود آمدن هر قطره , قلبم هزاران بار در هم می شکند.
دیگر تاب ندارم اشک میریزم . اشکی که اگر او بود هرگز از چشمانم فرو نمی ریخت .
اما او نیست و من در نبودش می گریم .

امید وارم دوست داشته باشید .
لایک یادتون نره ❤