کوک من p8
وقتی رسیدیم دیدیم ات جلو در اتاق جراحی نشسته و گریه میکنه
کوک:ات(کمی بلند)
ات:کوک(باگریه)
ات ویو
وقتی دیدم کوک اومد .... دست خودم نبود دیدم بغلش کردم
یه نفر کنارش بود ......چشماش
چشماش شبیه به تهیونگ بود
حتما خودشه خب واکنشی نشون ندادم و گفتم
ات: کوک اممم ایشون کی هستن
کوک:.........
کوک ویو
وقتی دیدم ات بغلم کرده تو شک بودم یه لحظه نفهمیدم چی شد که دیدم تهیونگ زد رو شونم گفت
وی: داداش ، خانم داره صدات میکنه
کوک: آها.. بله ..چی شده
ات: ایشون کی هستن
کوک: ایشون دوستم تهیونگ هست
ات: خوشبختم تهیونگ ، منم ات هستم
وی : خوشبختم ات ، میتونی وی صدام کنی
ات: حتما .... وی
کوک: خب توضیح بده چی شد
ات : وقتی در خونه رو باز کردم دیدم میا با یه چاقو تو شکم افتاده رو زمین و داره نفس نفس میزنه
کوک: خب مشکلی پیش اومده بینتون؟شاید از شدت عصبانیت و ناراحتی اینکار و کرده با خودش
ات: غیر ممکنه چون میا قبل اینکه من بیام خونتون ناهار خوش و خرم بود(با بغض)
خب خب حالا بریم سراغ میا جان
میا ویو
تو خونه بودم منتظر بودم تا آن بیاد که دیدم یه نفر در زد فکر کردم ات هس رفتم در وا کردم تا وا کردم دیدم یه مرد با یه چاقو زد تو شکمم
نگاه که کردم دیدم ... نه این دوست پسر قبلیم یون جون بود
یه لحظه تو شک بودم نمیتونستم نفس بکشم اون سریع از تو خونه رفت بیرون درم بست بعد چند دقیقه ..... (دیگه خودتون میدونین)
ات: کوک من مطمعنم خودش نبود لطفا کمکم کن اون ادمو پیدا کنم
کوک: باشه پیداش میکنیم
به زبان نویسنده........
کوک رفت و یه بطری آب معدنی از دکه ی بیمارستان گرفت و داد به ات
ات:مرسی (کامساهامیدا🗿😎🇰🇷)
کوک: خواهش میکنم
دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت
دکتر: خوشبختانه چاقو جای بدی نخورده بود ۵ دقیقه دیگه بهوش میاد
ات: دکتر خیلی ممنونم مرسی
دکتر: خواهش میکنم دخترم
۵ دقیقه بعد
ات ویو
من میخواستم برم پیش میا به کوک و تهیونگ هم گفتم بیان ولی دکتر گفت
دکتر: فقط یه نفر
ات: آقای دکتر سریع میایم بیرون لطفا بزارین بیان
دکتر : باشه فقط لطفا سریع
به زبان نویسنده........
ات و کوک و وی رفتن تو میا بهوش اومده بود
ات: خیلی بدیییییی میدونی چقدر نگران شدم
میا: آروم باش حالم خوبه
ات: نمیتونم
میا: میشه معرفی کنی
کوک : سلام من جئون جو.....
ات: نمیخواد خودم بهش میگم
از این به بعد حرف های میا و ات ایرانیه
ات: ببین میا من نمیتونم به کره ای بگم که اونا هم بشنوم
میا: خب بگووو دیگه
ات: خب فقط واکنش نشون نده
(نکته دوباره میا بایسش وی هست)
ات: اونا ........
کوک:ات(کمی بلند)
ات:کوک(باگریه)
ات ویو
وقتی دیدم کوک اومد .... دست خودم نبود دیدم بغلش کردم
یه نفر کنارش بود ......چشماش
چشماش شبیه به تهیونگ بود
حتما خودشه خب واکنشی نشون ندادم و گفتم
ات: کوک اممم ایشون کی هستن
کوک:.........
کوک ویو
وقتی دیدم ات بغلم کرده تو شک بودم یه لحظه نفهمیدم چی شد که دیدم تهیونگ زد رو شونم گفت
وی: داداش ، خانم داره صدات میکنه
کوک: آها.. بله ..چی شده
ات: ایشون کی هستن
کوک: ایشون دوستم تهیونگ هست
ات: خوشبختم تهیونگ ، منم ات هستم
وی : خوشبختم ات ، میتونی وی صدام کنی
ات: حتما .... وی
کوک: خب توضیح بده چی شد
ات : وقتی در خونه رو باز کردم دیدم میا با یه چاقو تو شکم افتاده رو زمین و داره نفس نفس میزنه
کوک: خب مشکلی پیش اومده بینتون؟شاید از شدت عصبانیت و ناراحتی اینکار و کرده با خودش
ات: غیر ممکنه چون میا قبل اینکه من بیام خونتون ناهار خوش و خرم بود(با بغض)
خب خب حالا بریم سراغ میا جان
میا ویو
تو خونه بودم منتظر بودم تا آن بیاد که دیدم یه نفر در زد فکر کردم ات هس رفتم در وا کردم تا وا کردم دیدم یه مرد با یه چاقو زد تو شکمم
نگاه که کردم دیدم ... نه این دوست پسر قبلیم یون جون بود
یه لحظه تو شک بودم نمیتونستم نفس بکشم اون سریع از تو خونه رفت بیرون درم بست بعد چند دقیقه ..... (دیگه خودتون میدونین)
ات: کوک من مطمعنم خودش نبود لطفا کمکم کن اون ادمو پیدا کنم
کوک: باشه پیداش میکنیم
به زبان نویسنده........
کوک رفت و یه بطری آب معدنی از دکه ی بیمارستان گرفت و داد به ات
ات:مرسی (کامساهامیدا🗿😎🇰🇷)
کوک: خواهش میکنم
دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت
دکتر: خوشبختانه چاقو جای بدی نخورده بود ۵ دقیقه دیگه بهوش میاد
ات: دکتر خیلی ممنونم مرسی
دکتر: خواهش میکنم دخترم
۵ دقیقه بعد
ات ویو
من میخواستم برم پیش میا به کوک و تهیونگ هم گفتم بیان ولی دکتر گفت
دکتر: فقط یه نفر
ات: آقای دکتر سریع میایم بیرون لطفا بزارین بیان
دکتر : باشه فقط لطفا سریع
به زبان نویسنده........
ات و کوک و وی رفتن تو میا بهوش اومده بود
ات: خیلی بدیییییی میدونی چقدر نگران شدم
میا: آروم باش حالم خوبه
ات: نمیتونم
میا: میشه معرفی کنی
کوک : سلام من جئون جو.....
ات: نمیخواد خودم بهش میگم
از این به بعد حرف های میا و ات ایرانیه
ات: ببین میا من نمیتونم به کره ای بگم که اونا هم بشنوم
میا: خب بگووو دیگه
ات: خب فقط واکنش نشون نده
(نکته دوباره میا بایسش وی هست)
ات: اونا ........
۳.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.