وقتی ازش ضربه خوردی ❦پارت𝟏𝟑❦
لورا=سلام ،من لورا هستم و بیست و دو سالمه و رشتم موسیقیه
اِمی=سلام ،من امی هستم و بیست و یک سالمه و رشتم موسیقیه
کوک=سلام ،من کوک هستم ویزیت و دو سالمه و رشتم نقاشیه
ا.ت=سلام ،من ا.ت هستم و بیست و دو سالمه و رشتم نقاشیه
یونگی=منم یونگی و بیست و دو سالمه و رشتم اهنگسازیه
ا.ت=خب تصمیم بگیریم کی سرگروه باشه
لورا=بنظر من خودت باش
ا.ت=من ؟ چرا من ؟
لورا=چون خوشگلی
یونگی=خدایی این خوشگله ؟ برو چشاتو با اسید بشور
ا.ت=بیادب ،نظر بقیه چیه ؟
امی=بنظر من کوک
کوک=من ؟
امی=آره بنظر مسئولیت پذیری
کوک=منم میگم ا.ت
یونگی=منم میگم کوک
ا.ت=منم میگم یونگی ،چون بنظرم درسش از همه بهتره
لورا=بنظرم تو و کوک مساوی شدید پس باید بین شما رای گیری کنیم
لورا=ا.ت
امی=کوک
کوک=ا.ت
ا.ت=کوک
لورا=یونگی رای تو سرنوشت سازه
یونگی=مگه فیلم جنگیه ؟ جم کنید بابا
خندیدم و گفتم
ا.ت=بگو اذیت نکن
یونگی=کوک
کوک=یااا چرا مننن
ا.ت=همونطور که امی گفت تو مسئولیت پذیری ،همین
کوک=من نمیخوام مسئولیت پذیر باشم
ا.ت=عشقم دیگه بهونه نیار
امی=شما باهم قرار میزارید ؟
کوک=آره بهم میایم نه ؟
امی=آها......ا.....آره آره
لورا=مبارکه
ا.ت=مرسی
یونگی=خب بسه خاله بازی رو بس کنید ،کار هارو تقسیم کنیم
کوک=اطلاعات رو کی بدست میاره ؟
لورا=چون باید پخش شیم بنظرم هرکی بره یه محله
کوک=باشه
امی=منم پاورپوینت و فرم و اینارو اوکی میکنم
ا.ت=یونگی اراعه باتو
یونگی=باشه
کوک=خب پس کار زیادی نداریم ،منم اطلاعات رو جمع بندی میکنم تا امی پاور پوینتش کنه ،یونگی چند دقیقه بعد با به لباس جدید اومد و نشست کنار من .
ا.ت=رفتی خونه و برگشتی ؟
یونگی=نه همیشه لباس اضافه همراهمه
ا.ت=اوووو اینم خیس کنم ؟
یونگی=فقط یه قطره بریز ببین چیکارت میکنم
ا.ت=باشه بابا باشع
داشتیم غذامونو میخوردیم که کوک دستش خورد و نوشابش رو ریخت رو لباس امی
کوک=وای ،ببخشید به خدا دستم خورد
امی یه دستمال برداشت و کشید رو لباسش و گفت
امی=فدای سرت کاریه که شده
کوک=ببخشید
امی=گفتم که مهم نیست
امی خیلی آروم نشست و شروع کرد به خوردن غذاش ،دیتمو گذاشتم رو دست کوک که بگم مهم نیست .
اِمی=سلام ،من امی هستم و بیست و یک سالمه و رشتم موسیقیه
کوک=سلام ،من کوک هستم ویزیت و دو سالمه و رشتم نقاشیه
ا.ت=سلام ،من ا.ت هستم و بیست و دو سالمه و رشتم نقاشیه
یونگی=منم یونگی و بیست و دو سالمه و رشتم اهنگسازیه
ا.ت=خب تصمیم بگیریم کی سرگروه باشه
لورا=بنظر من خودت باش
ا.ت=من ؟ چرا من ؟
لورا=چون خوشگلی
یونگی=خدایی این خوشگله ؟ برو چشاتو با اسید بشور
ا.ت=بیادب ،نظر بقیه چیه ؟
امی=بنظر من کوک
کوک=من ؟
امی=آره بنظر مسئولیت پذیری
کوک=منم میگم ا.ت
یونگی=منم میگم کوک
ا.ت=منم میگم یونگی ،چون بنظرم درسش از همه بهتره
لورا=بنظرم تو و کوک مساوی شدید پس باید بین شما رای گیری کنیم
لورا=ا.ت
امی=کوک
کوک=ا.ت
ا.ت=کوک
لورا=یونگی رای تو سرنوشت سازه
یونگی=مگه فیلم جنگیه ؟ جم کنید بابا
خندیدم و گفتم
ا.ت=بگو اذیت نکن
یونگی=کوک
کوک=یااا چرا مننن
ا.ت=همونطور که امی گفت تو مسئولیت پذیری ،همین
کوک=من نمیخوام مسئولیت پذیر باشم
ا.ت=عشقم دیگه بهونه نیار
امی=شما باهم قرار میزارید ؟
کوک=آره بهم میایم نه ؟
امی=آها......ا.....آره آره
لورا=مبارکه
ا.ت=مرسی
یونگی=خب بسه خاله بازی رو بس کنید ،کار هارو تقسیم کنیم
کوک=اطلاعات رو کی بدست میاره ؟
لورا=چون باید پخش شیم بنظرم هرکی بره یه محله
کوک=باشه
امی=منم پاورپوینت و فرم و اینارو اوکی میکنم
ا.ت=یونگی اراعه باتو
یونگی=باشه
کوک=خب پس کار زیادی نداریم ،منم اطلاعات رو جمع بندی میکنم تا امی پاور پوینتش کنه ،یونگی چند دقیقه بعد با به لباس جدید اومد و نشست کنار من .
ا.ت=رفتی خونه و برگشتی ؟
یونگی=نه همیشه لباس اضافه همراهمه
ا.ت=اوووو اینم خیس کنم ؟
یونگی=فقط یه قطره بریز ببین چیکارت میکنم
ا.ت=باشه بابا باشع
داشتیم غذامونو میخوردیم که کوک دستش خورد و نوشابش رو ریخت رو لباس امی
کوک=وای ،ببخشید به خدا دستم خورد
امی یه دستمال برداشت و کشید رو لباسش و گفت
امی=فدای سرت کاریه که شده
کوک=ببخشید
امی=گفتم که مهم نیست
امی خیلی آروم نشست و شروع کرد به خوردن غذاش ،دیتمو گذاشتم رو دست کوک که بگم مهم نیست .
۵۳.۵k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.