آس دو نصفشه
آس دو نصفشه
تچ انگار خودم باید بهش بگم
از دید میو
یعنی باید چیکار کنم خودش بهم بگه ای خداااا حوصلم سر رفت میشه یه لحظه ساکت شب مو کاکولی ( همون استفاده که موش زرد بود و صداش رو مخ بود ) سرم درد گرفت نمیتونم درست فکر کنم
گذر زمان کلاس المایت
المایت: میو....میو ی جوان کجا سیر میکنی اصلا حواست بود همه از کلاس رفتن خونه
میو : چییییییی رفتن چیز ...ام ..هیچی به باکوگو سان فکر میکردم دیرم شده خدافظ سنسیییییی ( در حالی که مدوعه حرف میزد )
المایت : اهههه معلوم نیست چی میگفتم صبر کن چییییییی باکوگو
هوففف هیچ راهی پیدا نکردم ازش بپرسم داشتم میرفتم که توی خیابون یکی دستمو گرفت و کشید ها باکوگو
منو هوا داد سمت دیوار و اومد سمتم
باکوگو : تا کی میخوای خودتو بزنی به اون راه ها د بفهم نفهم
رفتم بغلش کردم
اول هیچ کاری نکرد ولی بعدش اونم بغلم کرد
خلاصه پیش هم بودن تا نزدیک دانشگاه و بعد ازدواج کردن دیگه تموم میدونم گند زدم
تچ انگار خودم باید بهش بگم
از دید میو
یعنی باید چیکار کنم خودش بهم بگه ای خداااا حوصلم سر رفت میشه یه لحظه ساکت شب مو کاکولی ( همون استفاده که موش زرد بود و صداش رو مخ بود ) سرم درد گرفت نمیتونم درست فکر کنم
گذر زمان کلاس المایت
المایت: میو....میو ی جوان کجا سیر میکنی اصلا حواست بود همه از کلاس رفتن خونه
میو : چییییییی رفتن چیز ...ام ..هیچی به باکوگو سان فکر میکردم دیرم شده خدافظ سنسیییییی ( در حالی که مدوعه حرف میزد )
المایت : اهههه معلوم نیست چی میگفتم صبر کن چییییییی باکوگو
هوففف هیچ راهی پیدا نکردم ازش بپرسم داشتم میرفتم که توی خیابون یکی دستمو گرفت و کشید ها باکوگو
منو هوا داد سمت دیوار و اومد سمتم
باکوگو : تا کی میخوای خودتو بزنی به اون راه ها د بفهم نفهم
رفتم بغلش کردم
اول هیچ کاری نکرد ولی بعدش اونم بغلم کرد
خلاصه پیش هم بودن تا نزدیک دانشگاه و بعد ازدواج کردن دیگه تموم میدونم گند زدم
۵.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.