the last part
𝓈𝑒𝓋𝑒𝓃 𝒶𝓃𝑔𝑒𝓁𝓈
جیهوپ یک
یونگی دو
جی کی سه
(............................................................................)
جیمین=حمله
همه ی بچه ها شروع کردن پرواز کردن و زدن مادر تا بتونن ضعیفش کنن نامجون و جین و یونگی توی چشماش سنگ میزدن از اونجایی که اونا پری شده بودن خیلی راحت فرار میکردند.
بورام=مارینا کمکم کن پام د...درد داره😭
مارینا=من الان کمکت
کوکی=نه مارینا نرو باید بمونی
مارینا= ولم کن خواهرم اونجاست درد داره میفهمی؟
تهیونگ= مارینا نقشه ی آخر رو اجرا میکنیم
همه ماسک شیمایی زدن و شروع کردن انداختن دود های خواب آورن
مادر= می...گیرم..تون (بیهوش شد و افتاد)
مارینا= بورام...بورام کجاست؟
جیمین =بورام کجایی؟
جی کی =بورام رو کول کرده بود و گذاشت روی میز
نامجون= بیهوش شده احتمالا به خاطر درد زیاده
مارینا= خون روی لباسشه از کجاعه؟
یونگی= فک نمیکنم از بورام باشه (اشاره به شیشه ی پشت روی کوکی)
کوکی= اووو پس اینه
مارینا= خوبی؟
کوکی=آره من مطمئن
مارینا(پرید بغلش)
بورام= دوست پسر؟
جیمین= عهه بو..رام بیدار....
بورام =(بوسیدش) منم دارم مارینا خانم🖇️
(سرخ شدن جیمین و کوکی😁)
.
.
.
{بازگشت به زمان حال
مادر چیشد خب بورام از شدت خشم بال هاشو یجا کند و سوزوندیمش
الان هم دارم هممون آدم زندگی میکنیم امروز روزیه که ما به خوانوادمون بر میگردیم }
.
.
.
مارینا= ما آماده ایم
{زنگ در خونه رو زدن و با پدر مادرشون که پیر شده بودن روبرو شدن}
بورام=مامان بابا ما برگشتیم
ناشناس =پیداشون میکنم و براتون میارمشون
(منتظر فصل دوم باشید)
جیهوپ یک
یونگی دو
جی کی سه
(............................................................................)
جیمین=حمله
همه ی بچه ها شروع کردن پرواز کردن و زدن مادر تا بتونن ضعیفش کنن نامجون و جین و یونگی توی چشماش سنگ میزدن از اونجایی که اونا پری شده بودن خیلی راحت فرار میکردند.
بورام=مارینا کمکم کن پام د...درد داره😭
مارینا=من الان کمکت
کوکی=نه مارینا نرو باید بمونی
مارینا= ولم کن خواهرم اونجاست درد داره میفهمی؟
تهیونگ= مارینا نقشه ی آخر رو اجرا میکنیم
همه ماسک شیمایی زدن و شروع کردن انداختن دود های خواب آورن
مادر= می...گیرم..تون (بیهوش شد و افتاد)
مارینا= بورام...بورام کجاست؟
جیمین =بورام کجایی؟
جی کی =بورام رو کول کرده بود و گذاشت روی میز
نامجون= بیهوش شده احتمالا به خاطر درد زیاده
مارینا= خون روی لباسشه از کجاعه؟
یونگی= فک نمیکنم از بورام باشه (اشاره به شیشه ی پشت روی کوکی)
کوکی= اووو پس اینه
مارینا= خوبی؟
کوکی=آره من مطمئن
مارینا(پرید بغلش)
بورام= دوست پسر؟
جیمین= عهه بو..رام بیدار....
بورام =(بوسیدش) منم دارم مارینا خانم🖇️
(سرخ شدن جیمین و کوکی😁)
.
.
.
{بازگشت به زمان حال
مادر چیشد خب بورام از شدت خشم بال هاشو یجا کند و سوزوندیمش
الان هم دارم هممون آدم زندگی میکنیم امروز روزیه که ما به خوانوادمون بر میگردیم }
.
.
.
مارینا= ما آماده ایم
{زنگ در خونه رو زدن و با پدر مادرشون که پیر شده بودن روبرو شدن}
بورام=مامان بابا ما برگشتیم
ناشناس =پیداشون میکنم و براتون میارمشون
(منتظر فصل دوم باشید)
۵.۰k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.