پارت ۱۸
لوکیشن : بیمارستان
تاریخ : 30 آوریل
تایم : صبح
می یونگ کم کم به هوش اومد و چشم هاش رو باز کرد
اولش نور خیلی اذیتش کرد ولی بعد دیدش بهتر شد
@ اخخخخخ چشمم
دکتر : دخترم حالت خوبه ( دکتره پیرمرده )
@ اره خوبم
دکتر : باشه ، استراحت کن خب ؟
@ اوکی
دکتر : راستی یه پسر جوونی میخواد تو رو ببینه
@ نگفت کیه ؟
دکتر : اسمش هوسوکه
@ اها ، باشه بگید بیاد
اول می یونگ فکر کرد یونگیه ولی وقتی دکتر گفت هوسوکه خیالش راحت شد
دکتر از اتاق رفت بیرون و هوسوک وارد شد
سریع دوید سمت تختش و کنارش نشست
€ می یونگ حالت خوبه ؟
@ بد نیستم
€ کار یونگیه آره ؟
@ اره ، نمیدونم چرا و از کجا انقدر مطمئنه که کار منه ، اصن چرا انقدر از من بدش میاد 😭
€ می یونگ گریه نکن 😕 مطمئن باش بالاخره میفهمه که تو مقصر نیستی
@ اون حتی نمیخواد قبول کنه که دارم راست میگم😭
€ حتی اگه اون حرفتو قبول نکنه من قبول میکنم ! من باورت میکنم ! من میدونم که تو این کارو نکردی
@ ممنونم ، امیدوارم واقعا بفهمه
@ جین نمیاد ؟
€ آممم ، جین زیاد حالش خوب نیست ، مرگ جونگهیون و سوآ و دور شدن از تو واقعا حال روحیش رو خراب کرده ، اصلا از اتاقش در نمیاد
@ امم اوکی
€ من دیگه برم خب ؟ مراقب خودت باش
@ باشه ، خداحافظ
€ بای بای
( یک هفته بعد )
می یونگ مرخص شده بود
از سمتی واقعا میترسید که دوباره یونگی بهش حمله کنه
تو چند راهی مونده بود
خودشو بکشه
بره پیش خانوادش
فرار کنه
یا خودشو بده دست پلیس ؟
هیچ نظری نداشت
اما بالاخره یک راه رو انتخاب کرد ...
تاریخ : 30 آوریل
تایم : صبح
می یونگ کم کم به هوش اومد و چشم هاش رو باز کرد
اولش نور خیلی اذیتش کرد ولی بعد دیدش بهتر شد
@ اخخخخخ چشمم
دکتر : دخترم حالت خوبه ( دکتره پیرمرده )
@ اره خوبم
دکتر : باشه ، استراحت کن خب ؟
@ اوکی
دکتر : راستی یه پسر جوونی میخواد تو رو ببینه
@ نگفت کیه ؟
دکتر : اسمش هوسوکه
@ اها ، باشه بگید بیاد
اول می یونگ فکر کرد یونگیه ولی وقتی دکتر گفت هوسوکه خیالش راحت شد
دکتر از اتاق رفت بیرون و هوسوک وارد شد
سریع دوید سمت تختش و کنارش نشست
€ می یونگ حالت خوبه ؟
@ بد نیستم
€ کار یونگیه آره ؟
@ اره ، نمیدونم چرا و از کجا انقدر مطمئنه که کار منه ، اصن چرا انقدر از من بدش میاد 😭
€ می یونگ گریه نکن 😕 مطمئن باش بالاخره میفهمه که تو مقصر نیستی
@ اون حتی نمیخواد قبول کنه که دارم راست میگم😭
€ حتی اگه اون حرفتو قبول نکنه من قبول میکنم ! من باورت میکنم ! من میدونم که تو این کارو نکردی
@ ممنونم ، امیدوارم واقعا بفهمه
@ جین نمیاد ؟
€ آممم ، جین زیاد حالش خوب نیست ، مرگ جونگهیون و سوآ و دور شدن از تو واقعا حال روحیش رو خراب کرده ، اصلا از اتاقش در نمیاد
@ امم اوکی
€ من دیگه برم خب ؟ مراقب خودت باش
@ باشه ، خداحافظ
€ بای بای
( یک هفته بعد )
می یونگ مرخص شده بود
از سمتی واقعا میترسید که دوباره یونگی بهش حمله کنه
تو چند راهی مونده بود
خودشو بکشه
بره پیش خانوادش
فرار کنه
یا خودشو بده دست پلیس ؟
هیچ نظری نداشت
اما بالاخره یک راه رو انتخاب کرد ...
۵.۷k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.