اوه مای شامپاین پارت ²⁵ 🍷💜
برای جیمین یک لحظه همه جا ساکت شد و فقط
صدای تفنگ توی گوشش میپیچید
جینا افتاد زمین و دور و برش از خون پر شد
نامجون و ته هو و شی وو فرار کردن
جیمین دویید پیش جینا و جینا رو بغل کرد
جیمین هنوز توی شوک بود و نمی دونست چیکار کنه
بعد که به خودش اومد به جینا نگاه کرد
جیمین: ج..ج جینا تو چیکار کردی؟
جیمین: جینا تو حق نداری از پیش من بری.. مگه بهت
نگفتم😭که حق نداری منو ول کنی😭😭
همینجور با نگرانی به بیمارستان زنگ زد
بعد ۱۰ دقیقه آمبولانس رسید و رفتن بیمارستان
جینا رو فورا بردن اتاق عمل
جیمین از ترس میلرزیدن و نمیتونست یکجا بشینه و
همش راه میرفت
<<۴۵ دقیقه بعد>>
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
جیمین طرف دکتر دوید
جیمین: چیشد ؟جینا حالش خوبه؟خواهش میکنم آقای
دکتر بگین که حال جینا خوبه
دکتر: متاسفانه سخته که زنده بمونه چون بدن ضعیفی
داره و خون زیادی ازش رفته و زمان زیادی از
جراحی قبلیش نمیگذره امیدی بهش نیست و
کاری از دست ما بر نمیاد، حتی اگر هم زنده بمونه ۶۰
درصد احتمال داره فلج بشه چون گلوله نزدیک
استخون نخا بود .. از اینجا به بعد خودش باید
تلاش کنه
دکتر حرفشو زد و رفت
جیمین روی زمین نشست و خودشو میزد
جیمین: همش تقصیر منه.. اگه من نمی گفتم که جینا بیاد این اتفاق براش نمی افتاد.. اگه من نبودم جینا الان اینجا نبود..جینا منو ببخش..
صدای تفنگ توی گوشش میپیچید
جینا افتاد زمین و دور و برش از خون پر شد
نامجون و ته هو و شی وو فرار کردن
جیمین دویید پیش جینا و جینا رو بغل کرد
جیمین هنوز توی شوک بود و نمی دونست چیکار کنه
بعد که به خودش اومد به جینا نگاه کرد
جیمین: ج..ج جینا تو چیکار کردی؟
جیمین: جینا تو حق نداری از پیش من بری.. مگه بهت
نگفتم😭که حق نداری منو ول کنی😭😭
همینجور با نگرانی به بیمارستان زنگ زد
بعد ۱۰ دقیقه آمبولانس رسید و رفتن بیمارستان
جینا رو فورا بردن اتاق عمل
جیمین از ترس میلرزیدن و نمیتونست یکجا بشینه و
همش راه میرفت
<<۴۵ دقیقه بعد>>
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
جیمین طرف دکتر دوید
جیمین: چیشد ؟جینا حالش خوبه؟خواهش میکنم آقای
دکتر بگین که حال جینا خوبه
دکتر: متاسفانه سخته که زنده بمونه چون بدن ضعیفی
داره و خون زیادی ازش رفته و زمان زیادی از
جراحی قبلیش نمیگذره امیدی بهش نیست و
کاری از دست ما بر نمیاد، حتی اگر هم زنده بمونه ۶۰
درصد احتمال داره فلج بشه چون گلوله نزدیک
استخون نخا بود .. از اینجا به بعد خودش باید
تلاش کنه
دکتر حرفشو زد و رفت
جیمین روی زمین نشست و خودشو میزد
جیمین: همش تقصیر منه.. اگه من نمی گفتم که جینا بیاد این اتفاق براش نمی افتاد.. اگه من نبودم جینا الان اینجا نبود..جینا منو ببخش..
۴.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.