زیبای من پارت۳
خوابیده بودم که صبح با صدا کردن یکی بیدار شدم
؟:بیدار شو چقدر میخوابی اینجوری نمیشه
یهو احساس کردم روی هوام بیدار شدم دیدم جین این چشه
ات :چیکار میکنی ولم کن بزارم زمین
جین:ااووومممم خیلی میخوابی زن من باید مثل خودم سحرخیز باشه
ات:بزارم زمین (عصبی و کلافه)
ولم کرد
ات:میشه بگی چیکار میکنی؟
جین:شما خانوم کیم قرارتون یادتون رفته؟
ات:قرار؟اهااا وای دیر کردم
جین:دیر که چه عرض کنم
ات:مگه ساعت چنده چی ساعت۱۱
جین:بله من از ساعت ۱۱اینجام
ات:خوب پس حالا که دیر شده فردا
جین:فکرشم نکن
دستمو گرفت و بردم سمت کمد لباسام و لباسام یکی یکی جلوم میگرفت
جین:اومممم این خوبه برو بپوش
لباس با کلافگی گرفتم و رفتم پوشیدم
ویو جین
هه دختر خنگ هنوز نمیشناسه قبلاً خیلی باهوش بود البته تا۱۲سالگیش احتمالا بعد اون روزا خنگ شده (خنده)
فلش بک ۱۴سال
ویو جین (ات ۱۲سالشه و جین۱۵سال)
داشتم از مدرسه میرفتم خونه که یه دختره دیدم نگاه که کردم ات بود رفتم پیشش داشت گریه میکرد
جین:ات
ات:جین(گریه)
جین:چی شده؟
ات:بابام میخواد منو بفرسته آمریکا (گریه)ولی ولی من نمیخوام برم اگه برم نمیتونم تورو ببینم حالا چیکار کنم (گریه)
جین:چی ،اشکال نداره ات میدونی که من همیشه پیشت هستم حالا میخواد آمریکا باشه یا اینجا گریه نکن منو ببین (اشکای ات پاک میکنه و به ات نگاهش میکنه)
جین:قول میدم یه روزی پیدات میکنم و دوباره پیش همیم هوم
ات:قول
جین:اوهوم
زمان حال
ویو جین
هعیی هنوز نشناخته (سرشو تکون میده)این همون کسی بود که برای دور شدن از من گریه میکرد؟احتمالا اشتباه نکردم؟
ات اومد
ات:بریم
جین:بریم
ویو ات
تو ماشین بودیم هیچ حرفی نمیزدم حالا چیکار کنم واقعا نمیتونم جلوشون بگیرم ؟ولی جانگ اینجوری
ات:آقای کیم سوکجین واقعا راهی برای صرفنظر کردن نیست
جین:خیررر
ات:ولی من واقعا ببین آقای کیم من یک بار گفتم دوباره هم میگم من دوست پسر دارم که نمیخوام از دستش بدم اگه اینکار باهام بکنین واقعا نمیتونم زنده بمونم لطفا درک کنین هوم ؟
جین:اون پسره عوضی به خاطر اون(یکم بلند)
ات:درست حرف بزن
جین:من من درست حرف بزنم وقتی به کسی که لایق این حرف گفتم ؟
ات:چی میگی بزن کنار
ماشین زدم کنار و که ات رفت بیرون
جین:چیکار میکنی
ات:آقای کیم من نمیتونم به کسی که دوسش دارم خیانت کنم
جین:واقعا فکر میکنی اون عاشقته؟
ات:اره چرا نباشه
جین:اره منم که به خاطر پول باهات آشنا شدم
ات:اره تو بودی تو به خاطر شرکت داری باهام ازدواج میکنی تو به خاطر پول باهام آشنا شدی(یکم داد)
جین:باشه پس بیا امتحان کنیم بهش زنگ بزن بگو بیاد .... ببینیم کی دروغ میگه
ات:منکه بهش شکی ندارم ولی باشه
ات زنگ زد سریع تر رفتم اون مقصد
جین:میگی شوهرتم
ات:..
؟:بیدار شو چقدر میخوابی اینجوری نمیشه
یهو احساس کردم روی هوام بیدار شدم دیدم جین این چشه
ات :چیکار میکنی ولم کن بزارم زمین
جین:ااووومممم خیلی میخوابی زن من باید مثل خودم سحرخیز باشه
ات:بزارم زمین (عصبی و کلافه)
ولم کرد
ات:میشه بگی چیکار میکنی؟
جین:شما خانوم کیم قرارتون یادتون رفته؟
ات:قرار؟اهااا وای دیر کردم
جین:دیر که چه عرض کنم
ات:مگه ساعت چنده چی ساعت۱۱
جین:بله من از ساعت ۱۱اینجام
ات:خوب پس حالا که دیر شده فردا
جین:فکرشم نکن
دستمو گرفت و بردم سمت کمد لباسام و لباسام یکی یکی جلوم میگرفت
جین:اومممم این خوبه برو بپوش
لباس با کلافگی گرفتم و رفتم پوشیدم
ویو جین
هه دختر خنگ هنوز نمیشناسه قبلاً خیلی باهوش بود البته تا۱۲سالگیش احتمالا بعد اون روزا خنگ شده (خنده)
فلش بک ۱۴سال
ویو جین (ات ۱۲سالشه و جین۱۵سال)
داشتم از مدرسه میرفتم خونه که یه دختره دیدم نگاه که کردم ات بود رفتم پیشش داشت گریه میکرد
جین:ات
ات:جین(گریه)
جین:چی شده؟
ات:بابام میخواد منو بفرسته آمریکا (گریه)ولی ولی من نمیخوام برم اگه برم نمیتونم تورو ببینم حالا چیکار کنم (گریه)
جین:چی ،اشکال نداره ات میدونی که من همیشه پیشت هستم حالا میخواد آمریکا باشه یا اینجا گریه نکن منو ببین (اشکای ات پاک میکنه و به ات نگاهش میکنه)
جین:قول میدم یه روزی پیدات میکنم و دوباره پیش همیم هوم
ات:قول
جین:اوهوم
زمان حال
ویو جین
هعیی هنوز نشناخته (سرشو تکون میده)این همون کسی بود که برای دور شدن از من گریه میکرد؟احتمالا اشتباه نکردم؟
ات اومد
ات:بریم
جین:بریم
ویو ات
تو ماشین بودیم هیچ حرفی نمیزدم حالا چیکار کنم واقعا نمیتونم جلوشون بگیرم ؟ولی جانگ اینجوری
ات:آقای کیم سوکجین واقعا راهی برای صرفنظر کردن نیست
جین:خیررر
ات:ولی من واقعا ببین آقای کیم من یک بار گفتم دوباره هم میگم من دوست پسر دارم که نمیخوام از دستش بدم اگه اینکار باهام بکنین واقعا نمیتونم زنده بمونم لطفا درک کنین هوم ؟
جین:اون پسره عوضی به خاطر اون(یکم بلند)
ات:درست حرف بزن
جین:من من درست حرف بزنم وقتی به کسی که لایق این حرف گفتم ؟
ات:چی میگی بزن کنار
ماشین زدم کنار و که ات رفت بیرون
جین:چیکار میکنی
ات:آقای کیم من نمیتونم به کسی که دوسش دارم خیانت کنم
جین:واقعا فکر میکنی اون عاشقته؟
ات:اره چرا نباشه
جین:اره منم که به خاطر پول باهات آشنا شدم
ات:اره تو بودی تو به خاطر شرکت داری باهام ازدواج میکنی تو به خاطر پول باهام آشنا شدی(یکم داد)
جین:باشه پس بیا امتحان کنیم بهش زنگ بزن بگو بیاد .... ببینیم کی دروغ میگه
ات:منکه بهش شکی ندارم ولی باشه
ات زنگ زد سریع تر رفتم اون مقصد
جین:میگی شوهرتم
ات:..
۳.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.