بیمارستان♡
بیمارستان♡
Hospital ♡
[Part8]
ا/ت از حمام در اومد و رفت تو اتاقش
از لای در بیرونو نگاه میکرد
+یاااااا تهیونگ اینجااسسس
لباس پوشید و ساکشو آماده گذاشت کنار تختش و رفت بیرون
+سلاممممم تهیونگا
-سلامم بریم؟
÷کجا؟
+اوپا مامان در جریانه
÷ آها
+من میرم ساکمو بیارم
- نه خودم برات میارم
+ترو خدا نیااااااا(تو دلش)
-در اتاقو باز کرد
ویوی ته
یااااااا (پوستا و پلایدرای خودشو دید)
+(سرخ شده بود)
-تو چند وقته فن منی؟
+عامممم فکنم از ۱۲سالگی
-یعنی شیش ساله عکسای من روی اتاقته؟
+نه خوب بعضی وقتا تغییرشون میدم
-خوب بریم تا دیر نشده
+کاملا موافقم
[پرش زمان توی ماشین]
Hospital ♡
[Part8]
ا/ت از حمام در اومد و رفت تو اتاقش
از لای در بیرونو نگاه میکرد
+یاااااا تهیونگ اینجااسسس
لباس پوشید و ساکشو آماده گذاشت کنار تختش و رفت بیرون
+سلاممممم تهیونگا
-سلامم بریم؟
÷کجا؟
+اوپا مامان در جریانه
÷ آها
+من میرم ساکمو بیارم
- نه خودم برات میارم
+ترو خدا نیااااااا(تو دلش)
-در اتاقو باز کرد
ویوی ته
یااااااا (پوستا و پلایدرای خودشو دید)
+(سرخ شده بود)
-تو چند وقته فن منی؟
+عامممم فکنم از ۱۲سالگی
-یعنی شیش ساله عکسای من روی اتاقته؟
+نه خوب بعضی وقتا تغییرشون میدم
-خوب بریم تا دیر نشده
+کاملا موافقم
[پرش زمان توی ماشین]
۱.۹k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.