14
+ مامان میخوای کمکت کنم
_نه عزیزم اجوما هست
+باشه
رفتن و نشستن
+اوممم چه خوشمزه راستی مامان تصمیممو گرفتم که برا امشب چی بپوشم
علامت مامان ات:_
_واقعا! خوبه..حالا چی میخوای بپوشی
+بعد از ناهار تو و زنعمو بیاین تو اتاقم تابهتون نشون بدم
_کفش چی؟کفش گرفتی؟
+خب راستش کفش داشتم و وقتی چشمم خورد به یه کفش دیگه تازه یادم افتاد که یه لباس شبیه اون دارم و تاحالا نپوشیده بودمش و خیلی هم قشنگه
_که اینطور
بعد از ناهار
+من بالا منتظرتونم
مامان کوک:@
@خب پسرم تو چی گرفتی
_خب من یه پیرهن و چند دست لباس با 4 تا کتونی و 3 مجلسی گرفتم
@مبارگت باشه
_ممنونم
---------------------------------****------------------***------------------------------------
@واییییییی چقدر بهت میاد
_اره میبینی
+ممنونم مامان و زنعمو
_کفشات هم خیلی بهت میان
@ امشی همه اشتباه میگیرن که بخاطر کی اومدن
(خنده)
+خجالتم ندین
_خب عزیزم 2 ساعت دیگه لباسات رو بپوش و بیا پایین
+مگه الان ساعت چنده؟
_ساعت 3
+اها
@ من میرم به کوک هم بگم
_منم میرم
+فعلا
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
ات رفت رو تخت و کمی استراحت کرد تا ساعت 4 وقتی از خواب بیدار شد رفت و دوش گرفت و کارای لازمو کرد و موهاشو خشک کرد و اتو کرد و اکسسوری های قرمزشو انداخت و لباسشو و کفششو پوشید و دید که ساعت 6 شده(عکس ها پارت قبلی)
+وایییییییی قرار بود ساعت 5 پایین باشم
رفتم پایین دیدم کوک با مامانم روی کاناپه نشستن و حرف میزدن از پله ها پایین اومدم و سلام کردم و رفتم تو حیاط دیدم خدمتکارا دارن حیاط رو تمیز و تزئین میکنن رفتم جلوتر دیدم بابام و عمو دارن با هم درباره ی
شرکت حرف میزنن و زنعمو هم داره به خدمتکارا دستور میده
10 کامنت
نفری 2 تا کامنت بزارید کامنتا اوکی میشه
_نه عزیزم اجوما هست
+باشه
رفتن و نشستن
+اوممم چه خوشمزه راستی مامان تصمیممو گرفتم که برا امشب چی بپوشم
علامت مامان ات:_
_واقعا! خوبه..حالا چی میخوای بپوشی
+بعد از ناهار تو و زنعمو بیاین تو اتاقم تابهتون نشون بدم
_کفش چی؟کفش گرفتی؟
+خب راستش کفش داشتم و وقتی چشمم خورد به یه کفش دیگه تازه یادم افتاد که یه لباس شبیه اون دارم و تاحالا نپوشیده بودمش و خیلی هم قشنگه
_که اینطور
بعد از ناهار
+من بالا منتظرتونم
مامان کوک:@
@خب پسرم تو چی گرفتی
_خب من یه پیرهن و چند دست لباس با 4 تا کتونی و 3 مجلسی گرفتم
@مبارگت باشه
_ممنونم
---------------------------------****------------------***------------------------------------
@واییییییی چقدر بهت میاد
_اره میبینی
+ممنونم مامان و زنعمو
_کفشات هم خیلی بهت میان
@ امشی همه اشتباه میگیرن که بخاطر کی اومدن
(خنده)
+خجالتم ندین
_خب عزیزم 2 ساعت دیگه لباسات رو بپوش و بیا پایین
+مگه الان ساعت چنده؟
_ساعت 3
+اها
@ من میرم به کوک هم بگم
_منم میرم
+فعلا
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
ات رفت رو تخت و کمی استراحت کرد تا ساعت 4 وقتی از خواب بیدار شد رفت و دوش گرفت و کارای لازمو کرد و موهاشو خشک کرد و اتو کرد و اکسسوری های قرمزشو انداخت و لباسشو و کفششو پوشید و دید که ساعت 6 شده(عکس ها پارت قبلی)
+وایییییییی قرار بود ساعت 5 پایین باشم
رفتم پایین دیدم کوک با مامانم روی کاناپه نشستن و حرف میزدن از پله ها پایین اومدم و سلام کردم و رفتم تو حیاط دیدم خدمتکارا دارن حیاط رو تمیز و تزئین میکنن رفتم جلوتر دیدم بابام و عمو دارن با هم درباره ی
شرکت حرف میزنن و زنعمو هم داره به خدمتکارا دستور میده
10 کامنت
نفری 2 تا کامنت بزارید کامنتا اوکی میشه
۲.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.