forbidden love part ۲۱
هرکاری که میکرد نمیتونست لبخندی که با فکر کردن به بوسش با هیونجین روی صورتش نمایان میشد رو مخفی کنه.
در رو به آرومی باز کرد و سعی کرد بدون اینکه توجه میکائیل رو جلب کنه از پله ها بالا بره که خیلی هم موفق نشد
-کجا بودی؟
برگشت و سعی کرد بهونه ای جور کنه.
-من..من رفته بودم به کتابخونه
میکائیل کتابی که توی دستش بود رو روی میز گذاشت و گفت
-و لابد توی کتابخونه باید تورو درحال بوسیدن یه پسر ببینم درسته؟
قلبش با هرکلمه ای که اون مرد میگفت می ایستاد.
اگه میکائیل درباره ی رابطش با هیونجین خبردار شده بود یعنی قرار نبود آرامشی در کار باشه.
میکائیل از جاش بلند شد و آروم به سمت فلیکس حرکت کرد.
دستاش رو روی شونه های فلیکس گذاشت و پسرش رو به آغوش کشید.
اما فلیکس که هنوز باور نکرده بود و سرجاش خشک شده بود بعد از مدتی به خودش اومد و متقابلا پدرش رو بغل کرد.
میکائل در گوش فلیکس زمزمه کرد
-من باعث شدم که تو سختی بکشی، من قابلیت درک احساسات تورو نداشتم و با تصمیماتی که خودم به جات گرفتم بهت آسیب زدم. امیدوارم من رو ببخشی
در رو به آرومی باز کرد و سعی کرد بدون اینکه توجه میکائیل رو جلب کنه از پله ها بالا بره که خیلی هم موفق نشد
-کجا بودی؟
برگشت و سعی کرد بهونه ای جور کنه.
-من..من رفته بودم به کتابخونه
میکائیل کتابی که توی دستش بود رو روی میز گذاشت و گفت
-و لابد توی کتابخونه باید تورو درحال بوسیدن یه پسر ببینم درسته؟
قلبش با هرکلمه ای که اون مرد میگفت می ایستاد.
اگه میکائیل درباره ی رابطش با هیونجین خبردار شده بود یعنی قرار نبود آرامشی در کار باشه.
میکائیل از جاش بلند شد و آروم به سمت فلیکس حرکت کرد.
دستاش رو روی شونه های فلیکس گذاشت و پسرش رو به آغوش کشید.
اما فلیکس که هنوز باور نکرده بود و سرجاش خشک شده بود بعد از مدتی به خودش اومد و متقابلا پدرش رو بغل کرد.
میکائل در گوش فلیکس زمزمه کرد
-من باعث شدم که تو سختی بکشی، من قابلیت درک احساسات تورو نداشتم و با تصمیماتی که خودم به جات گرفتم بهت آسیب زدم. امیدوارم من رو ببخشی
۶.۵k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.