سیاه سفید قلبم

اومدم بگم به توجه که دیدم عیبه پس به منو نگاه کردم و یه اسپرسو با کیک شکلاتی با طعمعه توت فرنگی سفارش دادم که این گودزیلای خیابونی هم قهوه تلخ با کیک ساده سفارش داد و طوفان رفت سفارشهارو بگه که گوشیه موبایلم زنگ خورد ععععه ببین دختره ی شغال حالا به من زنگ زده من میدونم و اون تماس رو برقرار کردم
_بنال
=درست صحبت کن ایکبیری
_ببین مائده حوصله ندارم ها بعدشم مگه قرار نبود صبح زنگ بزنی کص(یه نگاه به سیاوش و طوفان کردم و یه لبخنده ضایع زدم و روبه بهشون با سر گفتم هااا چطونه بعد ادامه صحبتمو گفتم)_حیف حیف که کسی اینجاس وگرنه جد و ابادتو رو سرت میکشیدم دیوث خر
=الان خوبه خودت گفتی کسی پیشمه نمیتونم فشح بدم
_اخه شغال دیوث فحش من از شما میپرسم فحشه
=نه پس ابراز علاقس
_صــــــــگ بنال
=میدونستی فردا امتحان داریم
_حاجی پشمام مگه فردا جمع نیس
=خاک تو سرت منو بگو به امید کی بت زنگ زدم فردا هم تو هم من هم این کیانا میرینیم به امتحان
_ میترسم با این امتحان از دانشگاه پرتمون کنن بیرون
=حیـــــــف که فقط ما سه نفر تو اون دانشگاه همو داریم
_اره حــــیـــف فکر بکن انقد شانس نداریم که یه استاد خشتیب خوشچل پولدار هم نداریم که تورش کنیم واسه تقلب
دستمو به سرم گذاشتم و علکی گریه کردم و با بغض ساختگی  لب زدم
_اره مثلا مخشو بزنیم بعد با پولاش حال کنیم
هردوتامون خبیث خندیدیم وبعداز چرت و پرت گفتن قطع کریم وقتی نگام به جای خالی طوفان و بعد به نگاه سیاوش که با دهنی باز نگاهم داشت روبه رو میشم
_ببند مگس نره توش
دهنش رو بست و من هم رفتم تو گروه دوستان خصخل اعم از

لایک یادت نره ❤
عیدتون مبارک 🤩🌹🌹🌹🌹🌹🤍