murdererپارت³
murdererپارت³
...
م.ایورا:چ..چی؟(گریه)
+ما واقعا متاسفیم
گریش شدت گرفت و حالش بد شد
+خانم خانم یانگ!
پ.ایورا:باید ببریمش بیمارستان
سریع خانم یانگ بردیم بیمارستان و بستری شد رفتم سمت آقای یانگ که روی صندلی نشسته بود
پ.ایورا:،ایورا پیش ما زندگی نمیکرد پیش برادرش بزرگش یانگ هاو زندگی میکرد دختر من فقد ²¹ سالش بود خیلی جوون بود
+خوب..پسر بزرگتون چند سالشه؟
پ.ایورا:³⁰ سال..
+آدرسی ازش داريد
پ.ایورا:بله
آدرس خونش بهم داد
+خیلی ممنونم آقای یانگ نگران نباشید قاتل زود پیدا میکنیم و خیلی متاسفیم..
برگشت به سمت جی ووک و لونا
+بریم..
لونا:ات وایسا
+چیزی شده؟
جی ووک:راستش رئیس پلیس گفت..
+چ..چی گفت من پرونده رو برسی نکنم؟
لونا:آره ات نگران چیزی نباش من بقیه پرونده رو برسی میکنیم اگه کمکی خواستیم بهت میگیم
+خیلی خوب..
آدرس خونه ی یانگ هاو بهشون دادم و رفتم سمت خونه کلید انداختم رفتم داخل درو بستم خودم رو مبل انداختم
+هوففف فاز رئیس پلیس چیه؟
زنگ گوشیم خورد برداشتم جیمین بود
جیمین:سلام پرنسس منن
+سلامممم جیمیننن
جیمین:چه خبر؟
+هیچی
جیمین:نمیخوای بیای کره دلم برات تنگ شده..
+قربونت برم چرا که نه میام
جیمین:خبرشو بهم بده کی میای
+باشه بایی
جیمین:بایی
...
تقریبا دو سالی میشه با جیمین ازدواج کردم خیلی دوسش دارمم
تصمیم گرفتم برم کره نیازی به من ندارن به جیمین پیام دادم امروز میام
گوشیم خاموش کردم چمدونم بستم نشستم گوشی روشن کردم پرواز های به کره رو چک کردم یه بلط گرفتم و رفتم سمت فرودگاه نشستم منتظر نشسته بودم که تو بلند گو اعلام کردن
رفتم سوار شدم
...
پارت³
(ببخشید چند روز نبودم مشکلی برام پیش اومده بود و مرسی واسه ۱۰۰ تایییی)
حمایت؟
چطور بود؟
...
م.ایورا:چ..چی؟(گریه)
+ما واقعا متاسفیم
گریش شدت گرفت و حالش بد شد
+خانم خانم یانگ!
پ.ایورا:باید ببریمش بیمارستان
سریع خانم یانگ بردیم بیمارستان و بستری شد رفتم سمت آقای یانگ که روی صندلی نشسته بود
پ.ایورا:،ایورا پیش ما زندگی نمیکرد پیش برادرش بزرگش یانگ هاو زندگی میکرد دختر من فقد ²¹ سالش بود خیلی جوون بود
+خوب..پسر بزرگتون چند سالشه؟
پ.ایورا:³⁰ سال..
+آدرسی ازش داريد
پ.ایورا:بله
آدرس خونش بهم داد
+خیلی ممنونم آقای یانگ نگران نباشید قاتل زود پیدا میکنیم و خیلی متاسفیم..
برگشت به سمت جی ووک و لونا
+بریم..
لونا:ات وایسا
+چیزی شده؟
جی ووک:راستش رئیس پلیس گفت..
+چ..چی گفت من پرونده رو برسی نکنم؟
لونا:آره ات نگران چیزی نباش من بقیه پرونده رو برسی میکنیم اگه کمکی خواستیم بهت میگیم
+خیلی خوب..
آدرس خونه ی یانگ هاو بهشون دادم و رفتم سمت خونه کلید انداختم رفتم داخل درو بستم خودم رو مبل انداختم
+هوففف فاز رئیس پلیس چیه؟
زنگ گوشیم خورد برداشتم جیمین بود
جیمین:سلام پرنسس منن
+سلامممم جیمیننن
جیمین:چه خبر؟
+هیچی
جیمین:نمیخوای بیای کره دلم برات تنگ شده..
+قربونت برم چرا که نه میام
جیمین:خبرشو بهم بده کی میای
+باشه بایی
جیمین:بایی
...
تقریبا دو سالی میشه با جیمین ازدواج کردم خیلی دوسش دارمم
تصمیم گرفتم برم کره نیازی به من ندارن به جیمین پیام دادم امروز میام
گوشیم خاموش کردم چمدونم بستم نشستم گوشی روشن کردم پرواز های به کره رو چک کردم یه بلط گرفتم و رفتم سمت فرودگاه نشستم منتظر نشسته بودم که تو بلند گو اعلام کردن
رفتم سوار شدم
...
پارت³
(ببخشید چند روز نبودم مشکلی برام پیش اومده بود و مرسی واسه ۱۰۰ تایییی)
حمایت؟
چطور بود؟
۷.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.