پارت ۲۶ : Black Woolf...
با قدم های محکم به سمت اتاق جونگ کوک حرکت کرد و رسید دم در اتاق در زد و جونگ کوک خیلی خسته گفت : بیا تو
تهیونگ اومد تو ودید جونگ کوک روی زمین کنار کلی جزوه و کتاب و برگه نشسته
تهیونگ : چی شده داری چیکار میکنی
جونگ کوک : فردا امتحان ریاضی دارم
تهیونگ : خب العان میخوای چیکار کنی
ج نگ کوک : هیچی بلد نیستم
تهیونگ : میخوای بهت کمک کنم
جونگ کوک : چجوری
تهیونگ نشست و تا ساعت یک شب کل مبحسارو براش توضیح داد و یه امتحان ۱۰ سوالی کوچیک ازش گرفت متوجه شد که یاد گرفته و وقتی که سرشو آورد بالا که به جونگ کوک بگه سولات رو درست حل کرده دید که روی برگه ها خوابش برده
تهیونگ سریع برگهها رو جمع کرد وسایل کوکی رو آماده و بعدشم اونو گداشت توی تختش
تهیونگ اومد تو ودید جونگ کوک روی زمین کنار کلی جزوه و کتاب و برگه نشسته
تهیونگ : چی شده داری چیکار میکنی
جونگ کوک : فردا امتحان ریاضی دارم
تهیونگ : خب العان میخوای چیکار کنی
ج نگ کوک : هیچی بلد نیستم
تهیونگ : میخوای بهت کمک کنم
جونگ کوک : چجوری
تهیونگ نشست و تا ساعت یک شب کل مبحسارو براش توضیح داد و یه امتحان ۱۰ سوالی کوچیک ازش گرفت متوجه شد که یاد گرفته و وقتی که سرشو آورد بالا که به جونگ کوک بگه سولات رو درست حل کرده دید که روی برگه ها خوابش برده
تهیونگ سریع برگهها رو جمع کرد وسایل کوکی رو آماده و بعدشم اونو گداشت توی تختش
۱۳.۶k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.