وقتی میری بار پارت ۲۶
لایک کردن و کامنت گزاشتن فقط ۱ دقیقه وقتتون رو میگیره ولی نوشتن فیک ۳۰ دقیقه ازم میگیره
دکی = آقای ی جئون همسرتون بهوش اومدن لطفا فقط شما برین داخل و اول براش توضیح بدین
*ا.ت ویو*
با سردرد بدی بلند شدم دیدم توی بیمارستانم یاد روز های قبل افتادم بچمم بچم چی شد چشمام اشکی شد گه دیدم جانکوک با چشمای ناراحت اومد تو و بغلم کرد
_ ببخشید گذاشتم این بلا سرت بیاد ببخشید
+ تقصیر تو نیست کوک ( بوسش می کنه)
_ بچمون ....از دستش دادیم ا.ت
+ چ.چی میگی کوک ؟
_ اون رو از دست دادیم ( با گریه)
+ نه نه اونا اشتباه می کنن اون تو شکمم تازه فردا میشه ۳ هفتششش( داد و گریه)
_ تو فقط ۲۰ درصد احتمال داره باردار شی
+ نهههه( عربده )
همه اومدن داخل
+پدر بگوووو دروغ میگه بگدووو( گریه و داد)
÷ آروم باش نفسم
+ بچه ی من مردهه آروم باشممممم ( داد)
& تو ۲۰ درصد شانس داری
+ و هشتاد درصد شانس ندارم
_ به نیمه ی پر لیوان نگاه کن
+ لیوان اصلا پر نیست خالیه خالیه خالی
÷ ما باهم انجامش میدیم خب؟ هر چقدر لازم باشه میایم دکتر دارو مصرف می کنی دوباره انجامش میدی ا.ت
+ ولی تقصیر منه من باید حواسم می بود اون تو شکم من بود( دادگریه)
_ نه تقصیر تو نیست
& تقصیر یونجونه
پ.ت ا.ت تو الان مرخص میشی من میرم با دکتر حرف بزنم که کار های درمانت رو شروع کنه
+نههه
پ.ت چرا؟
+ من لیاقت ندارم میزنم اونم می کشم
_ ا.ت اینطور نیست تو اونو نوشتی یونجون کشته و منم یونجون رو کشتم
+ هیون میشه بهم بگی اینا همش یه خوابه ؟ میشه
÷ ا.ت متاسفم
_ بیا بریم خونه
+ باشه
* پرش زمانی به داخل خونه *
+ جانکوک منو ببخش که نتونستم از بچمون مواظبت کنم
_ ا.ت بس کن تقصیر تو نیست
+من میرم بالا بخوابم
_ باشه ( می بوستش ) خودم یه بچه ی دیگه میسازم ( خنده)
+ جانکوک سعی نکن منو بخندون که بدتر گریه می کنم
_ باشه برو بخواب ( بوسش می کنه )
رفتم بالا بخوابم ولی اصلا خوابم نمی برد و فقط به بچم فک می کردم حتی براش اسمم نزاشته بودیم . شدش یه حسرت . حالا هم اصلا معلوم نیست دیگه مادر شم یا نه . رفتم و قرص هایی که برای باردار شدنم بود رو خوردم و خوابیدم
..............فالو و لایک کنید کامنت هم بزارید .....................
دکی = آقای ی جئون همسرتون بهوش اومدن لطفا فقط شما برین داخل و اول براش توضیح بدین
*ا.ت ویو*
با سردرد بدی بلند شدم دیدم توی بیمارستانم یاد روز های قبل افتادم بچمم بچم چی شد چشمام اشکی شد گه دیدم جانکوک با چشمای ناراحت اومد تو و بغلم کرد
_ ببخشید گذاشتم این بلا سرت بیاد ببخشید
+ تقصیر تو نیست کوک ( بوسش می کنه)
_ بچمون ....از دستش دادیم ا.ت
+ چ.چی میگی کوک ؟
_ اون رو از دست دادیم ( با گریه)
+ نه نه اونا اشتباه می کنن اون تو شکمم تازه فردا میشه ۳ هفتششش( داد و گریه)
_ تو فقط ۲۰ درصد احتمال داره باردار شی
+ نهههه( عربده )
همه اومدن داخل
+پدر بگوووو دروغ میگه بگدووو( گریه و داد)
÷ آروم باش نفسم
+ بچه ی من مردهه آروم باشممممم ( داد)
& تو ۲۰ درصد شانس داری
+ و هشتاد درصد شانس ندارم
_ به نیمه ی پر لیوان نگاه کن
+ لیوان اصلا پر نیست خالیه خالیه خالی
÷ ما باهم انجامش میدیم خب؟ هر چقدر لازم باشه میایم دکتر دارو مصرف می کنی دوباره انجامش میدی ا.ت
+ ولی تقصیر منه من باید حواسم می بود اون تو شکم من بود( دادگریه)
_ نه تقصیر تو نیست
& تقصیر یونجونه
پ.ت ا.ت تو الان مرخص میشی من میرم با دکتر حرف بزنم که کار های درمانت رو شروع کنه
+نههه
پ.ت چرا؟
+ من لیاقت ندارم میزنم اونم می کشم
_ ا.ت اینطور نیست تو اونو نوشتی یونجون کشته و منم یونجون رو کشتم
+ هیون میشه بهم بگی اینا همش یه خوابه ؟ میشه
÷ ا.ت متاسفم
_ بیا بریم خونه
+ باشه
* پرش زمانی به داخل خونه *
+ جانکوک منو ببخش که نتونستم از بچمون مواظبت کنم
_ ا.ت بس کن تقصیر تو نیست
+من میرم بالا بخوابم
_ باشه ( می بوستش ) خودم یه بچه ی دیگه میسازم ( خنده)
+ جانکوک سعی نکن منو بخندون که بدتر گریه می کنم
_ باشه برو بخواب ( بوسش می کنه )
رفتم بالا بخوابم ولی اصلا خوابم نمی برد و فقط به بچم فک می کردم حتی براش اسمم نزاشته بودیم . شدش یه حسرت . حالا هم اصلا معلوم نیست دیگه مادر شم یا نه . رفتم و قرص هایی که برای باردار شدنم بود رو خوردم و خوابیدم
..............فالو و لایک کنید کامنت هم بزارید .....................
۸.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.