Part:5
☆چند پارتی کوک☆
وقتی شوهرت خیانت میکنه و تو هم با اون...
که با دادی که از پایین اومد تعجب کرد
ب.ات: گمشیدددد
-پسرک در اتاقش رو باز کرد و از بالا به پایین نگاه کرد و با دیدن ات که داره به اقای کیم کمک میکنه بلند شه تعجب کرد و به سمت پایین رفت و با دیدن چهره گریون و ات بیشتر نگران شد...
کوک:چیشده هوم؟*نگران*
ات: بابابزرگ دعواش شد
کوک: باکی؟؟
ات: با مادر و پدر هان و خود اون
کوک: اون اشغال.. *زیر لب*
- پسرک به سمت اقای کیم رفت و کنارش زانو زد
کوک: اقای کیم حالتون خوبه؟؟
ب.ات: عااا اره اره حالم خوبه اینقدر بزرگش نکنید
بیاین بریم شام بخوریم هوم؟ شما گشنتون نیست؟؟
کوک: اوهوم..چرا خیلی گشنمه
- سکوت بر همه جا حکم فرما بود و که با حرف دخترک اون سکوت سنگین شکسته شد
ات: بابا بزرگ چیکار میکنی؟؟
ب.ات: راستش دارم دنبال یه شرکت خوب میگردم که با هاش همکاری کنم
ات: مگه چند تا شرکت براتون درخواست نفرستاده بودن؟؟
ب.ات: عااا چرا ولی خب وقتی با لی عوضی همکاری کردم اون هارو رد کردم و فک نکنم دیگه بخوان باهام همکاری کنن
کوک: خب با من همکاری کنین.... البته اگه میخواین!!
ات:کوک*تعجب*
کوک: جانم
ات: مگه تو شرکت داری؟؟ هوم؟
کوک: البته که دارم ۶ سال بیخود که نرفتم ایتالیا هم اونجا و هم اینجا یه شرکت بزرگ دارم
ات: واقعااا
کوک: اوهوم
ب.ات: کودوم شرکت مال تویه کوک؟؟
کوک: کلوین کلاین😂
ب.ات: اوه واقعا... البته که خوشحال میشم باهات همکاری کنم
کوک: باعث افتخارمه اقای کیم
ب.ات:*خنده*
____پرش به بعد از غذا_____
ویو ات
همراه کوک رفتیم داخل اتاق من که گفت
کوک: ات
ات: بله
کوک: میگم فردا میای بریم بیرون
ات: فردا؟؟
کوک: اوهوم
ات: فکر نکنم بتونم چون باید این پروژه کوفتی رو تموم کنم
کوک:*خنده* باشه پ... (چشمش افتاد به عکس کنار تخت ات)
کوک: وا.. تو... تو هنوز این عکس رو داری*لبخند*
ات: پس چی فکر کردی من که نمیندازمش دور
کوک: تیکه ننداز منم هنوز دارمش
ات:*خنده*
- دخترک سمت پسرک رفت و هردوشون در حال تماشای عکس بودن که یهو پسرک با گفتن حرفش باعث عصبانیت دخترک شد
کوک: الان که دقت میکنم اون موقعه خیلی زشت بودی
ات: یاااااااا کوکککک
-دخترک خواست که به پسرک مشت بزن که این مساوی با افتادن دخترک تو بغل پسرک شد و هردو در حال تماشای همدیگه بودن که
یهوو...
یح یح خماری
بچه ها میشه یکم بیشتر حمایت کنید خب
ما الان ۷۰۰ تایی شدیم لطفا همینجوری رد نشین.....لایک کنید کار زیاد سختی نیست
بخدا من اینجا داره دستم میشکنه🥲🥲
حداقل بهم انرژی بدین با حمایت هاتون
ممنون میشم🥹🪻
شرایط
لایک بالای ۵۰
این پارت خیلی چرت شد ببخشید🥲😔
وقتی شوهرت خیانت میکنه و تو هم با اون...
که با دادی که از پایین اومد تعجب کرد
ب.ات: گمشیدددد
-پسرک در اتاقش رو باز کرد و از بالا به پایین نگاه کرد و با دیدن ات که داره به اقای کیم کمک میکنه بلند شه تعجب کرد و به سمت پایین رفت و با دیدن چهره گریون و ات بیشتر نگران شد...
کوک:چیشده هوم؟*نگران*
ات: بابابزرگ دعواش شد
کوک: باکی؟؟
ات: با مادر و پدر هان و خود اون
کوک: اون اشغال.. *زیر لب*
- پسرک به سمت اقای کیم رفت و کنارش زانو زد
کوک: اقای کیم حالتون خوبه؟؟
ب.ات: عااا اره اره حالم خوبه اینقدر بزرگش نکنید
بیاین بریم شام بخوریم هوم؟ شما گشنتون نیست؟؟
کوک: اوهوم..چرا خیلی گشنمه
- سکوت بر همه جا حکم فرما بود و که با حرف دخترک اون سکوت سنگین شکسته شد
ات: بابا بزرگ چیکار میکنی؟؟
ب.ات: راستش دارم دنبال یه شرکت خوب میگردم که با هاش همکاری کنم
ات: مگه چند تا شرکت براتون درخواست نفرستاده بودن؟؟
ب.ات: عااا چرا ولی خب وقتی با لی عوضی همکاری کردم اون هارو رد کردم و فک نکنم دیگه بخوان باهام همکاری کنن
کوک: خب با من همکاری کنین.... البته اگه میخواین!!
ات:کوک*تعجب*
کوک: جانم
ات: مگه تو شرکت داری؟؟ هوم؟
کوک: البته که دارم ۶ سال بیخود که نرفتم ایتالیا هم اونجا و هم اینجا یه شرکت بزرگ دارم
ات: واقعااا
کوک: اوهوم
ب.ات: کودوم شرکت مال تویه کوک؟؟
کوک: کلوین کلاین😂
ب.ات: اوه واقعا... البته که خوشحال میشم باهات همکاری کنم
کوک: باعث افتخارمه اقای کیم
ب.ات:*خنده*
____پرش به بعد از غذا_____
ویو ات
همراه کوک رفتیم داخل اتاق من که گفت
کوک: ات
ات: بله
کوک: میگم فردا میای بریم بیرون
ات: فردا؟؟
کوک: اوهوم
ات: فکر نکنم بتونم چون باید این پروژه کوفتی رو تموم کنم
کوک:*خنده* باشه پ... (چشمش افتاد به عکس کنار تخت ات)
کوک: وا.. تو... تو هنوز این عکس رو داری*لبخند*
ات: پس چی فکر کردی من که نمیندازمش دور
کوک: تیکه ننداز منم هنوز دارمش
ات:*خنده*
- دخترک سمت پسرک رفت و هردوشون در حال تماشای عکس بودن که یهو پسرک با گفتن حرفش باعث عصبانیت دخترک شد
کوک: الان که دقت میکنم اون موقعه خیلی زشت بودی
ات: یاااااااا کوکککک
-دخترک خواست که به پسرک مشت بزن که این مساوی با افتادن دخترک تو بغل پسرک شد و هردو در حال تماشای همدیگه بودن که
یهوو...
یح یح خماری
بچه ها میشه یکم بیشتر حمایت کنید خب
ما الان ۷۰۰ تایی شدیم لطفا همینجوری رد نشین.....لایک کنید کار زیاد سختی نیست
بخدا من اینجا داره دستم میشکنه🥲🥲
حداقل بهم انرژی بدین با حمایت هاتون
ممنون میشم🥹🪻
شرایط
لایک بالای ۵۰
این پارت خیلی چرت شد ببخشید🥲😔
۱.۵k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.