Vempire love
Vempire love
Part:9
×اینجا جای تو نیست دختر کوچولو!!
_ت.تو...با حس سوزشی سمت چپ گردنم حرفم قط شد اه درد داشت خیلی درد داشت جوری که اصلا حواسم به موقعیتم نبود
گیج شده بودم کم کم همه چی دور سرم میچرخید و چشام تار شد حس میکردم قراره به یه خواب طولانی و عمیق برم و دیگه بیدار نشم....
ویو ا/ت
(فرار کنن ا/ت﴿باصدای نازک و جیغ﴾فقط فرار توووو نباید به اینجا میومدی فرار کننن﴿با صدای بم و خوفناک﴾)
با ترس از خواب بلند شدم نفس نفس میزدم
_هه هه هه هوف هاه من خواب بودم؟ اخیش همش کابوس بود ها
(نور خورشید میزد توی صورتم حس خیلی خوبی بهم میداد)
جیسووو جیـــسو خررر بلند شو صب شده ها
بلند شدم برم دسشویی و کارای مربوطه رو انجام ولی همینکه بلند شدم افتادم زمین
آخخ پامم بلند شدم و نشستم سر جام و نگاهی به پام کردم این چیه دیگه پام باند پیچی شده بود ولی چطوری؟برای چی؟ من که خوب...یهو یاد اون کابوس افتادم نکنه بخاطر اونه ولی اون فقط یه کابوس یعنی واقعی بود؟..مگر اینکه اطرافمو دید زدم
هه امکان ندارهه کابوس نبود واقعیه کاملا واقعی بود!!
تو یه اتاق با تم مشکی و قرمز بود(یه تخت مشکی و قرمز با پرده های قرمز و کمد مشکی و قرمز...به کل اتاق که نگاه میکردم همه چی با تم مشکی و قرمز بود)
اینجا کجاست دیگه؟ اصن من اینجا چیکار میکنم..آینه ایی سمت چپ کنار کمد دیدم به زور رفتم
جلو آینه به سرتا پام نگاه کردم یه شلوار راحتی مشکی بایه پیراهن بافتی سفید و با راه راهی مشکی داشت یهو متوجه گردنم شدم که..(تق تق تق صدای دره مثلا)
نگاهی به در کردم یعنی کیه ممکنه همون...(تق تق تق)با صدای دوباره در به خودم اومدم استرس داشتم میترسیدم
_ک.کیه؟
در باز شد و...
︶ ͡ ۫ ˓ ʚ♡ɞ ˒ ۫ ͡ ︶
هاهاها اینبارو دیگه کسی نمیتونه حدس بزنید که کیه😈
بچه ها ببخشید دیر پارت و گذاشتم🥲
Part:9
×اینجا جای تو نیست دختر کوچولو!!
_ت.تو...با حس سوزشی سمت چپ گردنم حرفم قط شد اه درد داشت خیلی درد داشت جوری که اصلا حواسم به موقعیتم نبود
گیج شده بودم کم کم همه چی دور سرم میچرخید و چشام تار شد حس میکردم قراره به یه خواب طولانی و عمیق برم و دیگه بیدار نشم....
ویو ا/ت
(فرار کنن ا/ت﴿باصدای نازک و جیغ﴾فقط فرار توووو نباید به اینجا میومدی فرار کننن﴿با صدای بم و خوفناک﴾)
با ترس از خواب بلند شدم نفس نفس میزدم
_هه هه هه هوف هاه من خواب بودم؟ اخیش همش کابوس بود ها
(نور خورشید میزد توی صورتم حس خیلی خوبی بهم میداد)
جیسووو جیـــسو خررر بلند شو صب شده ها
بلند شدم برم دسشویی و کارای مربوطه رو انجام ولی همینکه بلند شدم افتادم زمین
آخخ پامم بلند شدم و نشستم سر جام و نگاهی به پام کردم این چیه دیگه پام باند پیچی شده بود ولی چطوری؟برای چی؟ من که خوب...یهو یاد اون کابوس افتادم نکنه بخاطر اونه ولی اون فقط یه کابوس یعنی واقعی بود؟..مگر اینکه اطرافمو دید زدم
هه امکان ندارهه کابوس نبود واقعیه کاملا واقعی بود!!
تو یه اتاق با تم مشکی و قرمز بود(یه تخت مشکی و قرمز با پرده های قرمز و کمد مشکی و قرمز...به کل اتاق که نگاه میکردم همه چی با تم مشکی و قرمز بود)
اینجا کجاست دیگه؟ اصن من اینجا چیکار میکنم..آینه ایی سمت چپ کنار کمد دیدم به زور رفتم
جلو آینه به سرتا پام نگاه کردم یه شلوار راحتی مشکی بایه پیراهن بافتی سفید و با راه راهی مشکی داشت یهو متوجه گردنم شدم که..(تق تق تق صدای دره مثلا)
نگاهی به در کردم یعنی کیه ممکنه همون...(تق تق تق)با صدای دوباره در به خودم اومدم استرس داشتم میترسیدم
_ک.کیه؟
در باز شد و...
︶ ͡ ۫ ˓ ʚ♡ɞ ˒ ۫ ͡ ︶
هاهاها اینبارو دیگه کسی نمیتونه حدس بزنید که کیه😈
بچه ها ببخشید دیر پارت و گذاشتم🥲
۲.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.