رویایی همانند کابوس پارت 37
#par37 ")!
#nika
بعد روم خیمه زد وحشیانه حمله کرد سمت لبام هلش دادمانور گفتم=چیکارمیکنی
متین=مگ نمیخواستی ثابت کنی
بلند شدم گفتم=ارع میخوام ولی اینطوری نه با بدبخت کردن خودم نه
متین =اینطوری نه؟میترسی ارع
نیکا=ارع میترسم میترسم منم مث رویا حامله شم بگی من نکردم
متین= شر نگو هرزه ای تو( بلند)
نیکا= اره هستم ولی از تو هرزه تر نه ک دخترای اینو اون بدبخت میکنن
متین=هرزه منم؟ من بهت گفتم فردا عقد میکنیم بهم میرسیم بعد ولت کردم
نیکا=شده یبار بپرسی چرا
با صدای ارسلان برگشتیم
دیدیمهمه جلوی درن
ارسلان=چخبرتونه صداتون تا پایین میاد
بهش نگاه کردم بعد رو به متین گفتم=از خان بزرگ بپرسید
خانبزرگشو با طعنهگفتم
بعد رفتم بیرون
#diyana
نیکا رفت بیرون منم دنبالش رفتم
رفت بالا تو اتاق وضعیت اتاقو دیدم دهنم باز موند لباسا پراکنده بود گفتم=نیکا چیشده چرا اونطوری حرف میزدی
نیکا=برو بیرون
دیانا=چیشده نیکا
نیکا=هیچی فقط برو برو
دیانا=نیکا ببینمت
بهمنگاه کرد
گفتم=چرا گریه میکنی؟
نیکا=من هرزه ام؟
دیانا=کی گفته فدات شم
نیکا= نمیخوام برو بیرون
بعد با گریه افتاد زمین رو زانو هاش
نشستم پیشش گفتم = نیکا رژت چرا پخش شده؟ نکنه خانبزرک..
نیکا =برو بیرون( با داد)
باشه ای گفتم سریع رفتم بیرون
#arslwan
نیکا رفت بیرون از اتاق
متین=ها چیه ذول زدید هری بیرون
همه رو بیرون کردم در و بستم
متین=تو ام همینطور
ارسلان= چیشده؟
متین=من مقصرم؟
ارسلان=مقصر چی؟
متین= هیچیتروخدا برو بیرون
بعد زفت سمت سیکارش که سریع سیکارو ازش گرفتمگفتم=نمیکشی
متین=سیگا رو بده
ارسلان=نمیدم و درضمن کنار لبت چرا رژه
متین لبشو پاک کرد و گفت=هیچی سیگارو بده
ارسلان=متین داری بابا میشی این چه وضعیه
متین=بچه من نیست بفهمید اینو منکسیو غیر از اوندوس ندارم
ارسلان= متین شاید درست شدی چرا تحمت میزنی
متین=میری بیرون یا حرصمو سر تو در بیارم
ارسلان=دربیار
یه مشت بهش زدم کنار لبش خونی شد گفتم=نمیخواستم اینطوری شه
اونم یکی به من زد بهش نگاه کردم. گفت=من دلم پره میای؟
متین=چزا ک نه
بعد یه کله زدم بهش
#diayan
پایین بودیم که صدا اومد از بالا رفتیم بالا دیدیممتین ارسلان درگیر شدن رفتیم با زور جداشون کردیم
ک زدن زیر خنده
اهورا=چی شد؟
#nika
بعد روم خیمه زد وحشیانه حمله کرد سمت لبام هلش دادمانور گفتم=چیکارمیکنی
متین=مگ نمیخواستی ثابت کنی
بلند شدم گفتم=ارع میخوام ولی اینطوری نه با بدبخت کردن خودم نه
متین =اینطوری نه؟میترسی ارع
نیکا=ارع میترسم میترسم منم مث رویا حامله شم بگی من نکردم
متین= شر نگو هرزه ای تو( بلند)
نیکا= اره هستم ولی از تو هرزه تر نه ک دخترای اینو اون بدبخت میکنن
متین=هرزه منم؟ من بهت گفتم فردا عقد میکنیم بهم میرسیم بعد ولت کردم
نیکا=شده یبار بپرسی چرا
با صدای ارسلان برگشتیم
دیدیمهمه جلوی درن
ارسلان=چخبرتونه صداتون تا پایین میاد
بهش نگاه کردم بعد رو به متین گفتم=از خان بزرگ بپرسید
خانبزرگشو با طعنهگفتم
بعد رفتم بیرون
#diyana
نیکا رفت بیرون منم دنبالش رفتم
رفت بالا تو اتاق وضعیت اتاقو دیدم دهنم باز موند لباسا پراکنده بود گفتم=نیکا چیشده چرا اونطوری حرف میزدی
نیکا=برو بیرون
دیانا=چیشده نیکا
نیکا=هیچی فقط برو برو
دیانا=نیکا ببینمت
بهمنگاه کرد
گفتم=چرا گریه میکنی؟
نیکا=من هرزه ام؟
دیانا=کی گفته فدات شم
نیکا= نمیخوام برو بیرون
بعد با گریه افتاد زمین رو زانو هاش
نشستم پیشش گفتم = نیکا رژت چرا پخش شده؟ نکنه خانبزرک..
نیکا =برو بیرون( با داد)
باشه ای گفتم سریع رفتم بیرون
#arslwan
نیکا رفت بیرون از اتاق
متین=ها چیه ذول زدید هری بیرون
همه رو بیرون کردم در و بستم
متین=تو ام همینطور
ارسلان= چیشده؟
متین=من مقصرم؟
ارسلان=مقصر چی؟
متین= هیچیتروخدا برو بیرون
بعد زفت سمت سیکارش که سریع سیکارو ازش گرفتمگفتم=نمیکشی
متین=سیگا رو بده
ارسلان=نمیدم و درضمن کنار لبت چرا رژه
متین لبشو پاک کرد و گفت=هیچی سیگارو بده
ارسلان=متین داری بابا میشی این چه وضعیه
متین=بچه من نیست بفهمید اینو منکسیو غیر از اوندوس ندارم
ارسلان= متین شاید درست شدی چرا تحمت میزنی
متین=میری بیرون یا حرصمو سر تو در بیارم
ارسلان=دربیار
یه مشت بهش زدم کنار لبش خونی شد گفتم=نمیخواستم اینطوری شه
اونم یکی به من زد بهش نگاه کردم. گفت=من دلم پره میای؟
متین=چزا ک نه
بعد یه کله زدم بهش
#diayan
پایین بودیم که صدا اومد از بالا رفتیم بالا دیدیممتین ارسلان درگیر شدن رفتیم با زور جداشون کردیم
ک زدن زیر خنده
اهورا=چی شد؟
۷۲.۷k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.