سناریو وقتی میپریم بغلشون و میزنیم زیر گریه
*درخواستی*
انزو:آروم توی گوشت زمزمه میکنه«هیس.... گریه نکن.... کی باعث شده پرنسس کوچولوم مرواریداشو هدر بده هانی؟ خوراکی برات بخرم بیب؟ کادو واست بگیرم خوشحال شی؟»و بعد گردنت رو میبوسه...
دراکو:سرتو نوازش میکنه و میگه«دارلینگ... کی جرعت کرده اشکاتو حروم کنی؟ پاتر باز اذیتت کرده؟ تا من اینجام کسی نمیتونه بهت صدمه بزنه دارلینگ!» بعد سرتو میبوسه
متیو:میگه«چه اتفاقی افتاده؟ کی تونسته اشک های تورو در بیاره؟ منکه نتونستم...نه چیزه یعنی....کی همچین کاری کرده بگو برم دخلشو بیارم»و بعد سرتو میبوسه
ریگولوس/تئو:موهاتو پشت گوش هات قرار میده و میگه«کی همچین کاری با بیبی گرلم کرده؟ اصن به یه جرعتی همچین کاری کرده دارلینگ؟»
تام:میگه«چیه؟ چی میخوای؟... چیزه یعنی کی تونسته اشکای ارزشمند مادبلاد منو هدر بده؟ اسمشو بگو دخلشو بیارم... تا بفهمه دستای تو توی دستای منه و تو فقطو فقط مال منی...»بعدش سرتو نوازش میکنه*تام رمانتیک 😂*
انزو:آروم توی گوشت زمزمه میکنه«هیس.... گریه نکن.... کی باعث شده پرنسس کوچولوم مرواریداشو هدر بده هانی؟ خوراکی برات بخرم بیب؟ کادو واست بگیرم خوشحال شی؟»و بعد گردنت رو میبوسه...
دراکو:سرتو نوازش میکنه و میگه«دارلینگ... کی جرعت کرده اشکاتو حروم کنی؟ پاتر باز اذیتت کرده؟ تا من اینجام کسی نمیتونه بهت صدمه بزنه دارلینگ!» بعد سرتو میبوسه
متیو:میگه«چه اتفاقی افتاده؟ کی تونسته اشک های تورو در بیاره؟ منکه نتونستم...نه چیزه یعنی....کی همچین کاری کرده بگو برم دخلشو بیارم»و بعد سرتو میبوسه
ریگولوس/تئو:موهاتو پشت گوش هات قرار میده و میگه«کی همچین کاری با بیبی گرلم کرده؟ اصن به یه جرعتی همچین کاری کرده دارلینگ؟»
تام:میگه«چیه؟ چی میخوای؟... چیزه یعنی کی تونسته اشکای ارزشمند مادبلاد منو هدر بده؟ اسمشو بگو دخلشو بیارم... تا بفهمه دستای تو توی دستای منه و تو فقطو فقط مال منی...»بعدش سرتو نوازش میکنه*تام رمانتیک 😂*
۵.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.