بهترين دوست بچگيم دشمنم شد پارت 6
پار6
كوك: من … من از تو خوشم مياد
ات: واقعاً (ديگه مست نبود)
كوك: اوهوم
ات: ام خب نمى دونم چى بگم
كوك: يعنى رد ميكنى
ات: بايد فكر كنم
كوك: نميشه الان بگى
ات: خب اگه الان بگم بدم نمياد راستش (با خجالت زياد)
كوك: ايول
ات: خوبه
كوك: اوهوم
ويدو ات
كوك امد نزديك و انداختم رو تخت با يكى از دستاش دوتا دستامو گرفت و اروم لباش رو گذاشت رو لبام
خيلى خيلى شكِ شدم اول تقلا كردم ولى بعدش همراهى كردم
كوك گفت بشينم رو پاش خي منم كردم ديگه (يا حضرت ارمى)
و اروم پايين لبام رو مكيد منم قرمز شدم بعدش رفت سراغ گردنم قبلش دكمه اول لباسم رو باز كرد
اروم گردنم رو بوس ميكرد
تو فكر بودم كه يهو همه ى دكمه هامو باز كرد فقط يه نيم تنه ورزشى تنم بود
اونم لباسش رو دروارد گفت اجازه هست
منم گفتم باشه
كوك : بيبى خوبى
ات: اره خوبم كوك
كوك: بيبى نظرته اونم دربارى ( نيم تنه)
ات: فكر نكنم
كوك: نميشه بيبى دربيارم
ات: فعلاً زود نيست
كوك: باشه كى خوبه بيبى گرل
ات: بعد از دبيرستان نزديكاى دانشگاه خوبه
كوك: باشه بيبى
ات: بخوابيم كوك
كوك: ميشه منو كوكى صدا كنى
ات: مثل بچگيمون
كوك: تو چى بودى
ات: چاكلت
كوك: ههههههه
ات: نخند تو روم گذاشتى خب
كوك: باشه چاكلت
ات: هى مسخرم نكن بد ميبينى
كوك: ببخشيد
ويو كوك
ديدم ات رو تخت دراز كشيد و پتو رو خودش كشيد و اون سمت من خوابيد
رفتم كه از پشت بغلش كنم
ات ويو
ديدم يه دست اومد دور كمرم و بغلم كردم كوك گفت اشكال نداره گفتم نه ولى اون دست بهم ارامش ميداد انگار خيلى وقت بود همچين بغلى مى خواستم
صبح شد
بيدار شدم ديدم كوك هنوز خوابه ساعت رو ديدم واى مدرسه
اروم از بغل كوك امدم بيرون لباسم رو پوشيدم و زدم بيرون لباس ات (اسلايد دوم)
بيرون از اتاق يه قهوه درست كردم براى كوك و رفتم كه بيدارش كنم خيلى كيوت خوابيده بود امدم دماغش رو قلقلك بدم كه گفت بيبى چيكار ميكنى
ات: هيچى
كوك: ساعت چنده
ات: لنگه ظهره بدو لباس بپوش تو بايد زود تر از من از خونه بزنى بيرون بقيه فكر بد ميكنن
كوك: تو الان دوست دختر منى
ات: خب اره ولى بهتره يه مدت مخفى بمونه
كوك: باشه
كوك: ات با چى ميريم
ات: با دوچرخه
كوك : خب من پياده ميرم
ات: لازم نكرده
كوك: پس چى
ات: من هر روز ميرم بدو بدو پس تو بادوچرخه ى من برو نگران صندليش نباش براى هردو هست (صندلى هاى دوچرخه براى دختر پسر يكم فرق داره)
كوك: اوهوم
ات: پس من زود تر رفتم
كوك: وايسا
ات: فعلاً ببينيم كى زود تر ميرسه مدرسه
ات: داشتم ميرفتم كه …
كوك: من … من از تو خوشم مياد
ات: واقعاً (ديگه مست نبود)
كوك: اوهوم
ات: ام خب نمى دونم چى بگم
كوك: يعنى رد ميكنى
ات: بايد فكر كنم
كوك: نميشه الان بگى
ات: خب اگه الان بگم بدم نمياد راستش (با خجالت زياد)
كوك: ايول
ات: خوبه
كوك: اوهوم
ويدو ات
كوك امد نزديك و انداختم رو تخت با يكى از دستاش دوتا دستامو گرفت و اروم لباش رو گذاشت رو لبام
خيلى خيلى شكِ شدم اول تقلا كردم ولى بعدش همراهى كردم
كوك گفت بشينم رو پاش خي منم كردم ديگه (يا حضرت ارمى)
و اروم پايين لبام رو مكيد منم قرمز شدم بعدش رفت سراغ گردنم قبلش دكمه اول لباسم رو باز كرد
اروم گردنم رو بوس ميكرد
تو فكر بودم كه يهو همه ى دكمه هامو باز كرد فقط يه نيم تنه ورزشى تنم بود
اونم لباسش رو دروارد گفت اجازه هست
منم گفتم باشه
كوك : بيبى خوبى
ات: اره خوبم كوك
كوك: بيبى نظرته اونم دربارى ( نيم تنه)
ات: فكر نكنم
كوك: نميشه بيبى دربيارم
ات: فعلاً زود نيست
كوك: باشه كى خوبه بيبى گرل
ات: بعد از دبيرستان نزديكاى دانشگاه خوبه
كوك: باشه بيبى
ات: بخوابيم كوك
كوك: ميشه منو كوكى صدا كنى
ات: مثل بچگيمون
كوك: تو چى بودى
ات: چاكلت
كوك: ههههههه
ات: نخند تو روم گذاشتى خب
كوك: باشه چاكلت
ات: هى مسخرم نكن بد ميبينى
كوك: ببخشيد
ويو كوك
ديدم ات رو تخت دراز كشيد و پتو رو خودش كشيد و اون سمت من خوابيد
رفتم كه از پشت بغلش كنم
ات ويو
ديدم يه دست اومد دور كمرم و بغلم كردم كوك گفت اشكال نداره گفتم نه ولى اون دست بهم ارامش ميداد انگار خيلى وقت بود همچين بغلى مى خواستم
صبح شد
بيدار شدم ديدم كوك هنوز خوابه ساعت رو ديدم واى مدرسه
اروم از بغل كوك امدم بيرون لباسم رو پوشيدم و زدم بيرون لباس ات (اسلايد دوم)
بيرون از اتاق يه قهوه درست كردم براى كوك و رفتم كه بيدارش كنم خيلى كيوت خوابيده بود امدم دماغش رو قلقلك بدم كه گفت بيبى چيكار ميكنى
ات: هيچى
كوك: ساعت چنده
ات: لنگه ظهره بدو لباس بپوش تو بايد زود تر از من از خونه بزنى بيرون بقيه فكر بد ميكنن
كوك: تو الان دوست دختر منى
ات: خب اره ولى بهتره يه مدت مخفى بمونه
كوك: باشه
كوك: ات با چى ميريم
ات: با دوچرخه
كوك : خب من پياده ميرم
ات: لازم نكرده
كوك: پس چى
ات: من هر روز ميرم بدو بدو پس تو بادوچرخه ى من برو نگران صندليش نباش براى هردو هست (صندلى هاى دوچرخه براى دختر پسر يكم فرق داره)
كوك: اوهوم
ات: پس من زود تر رفتم
كوك: وايسا
ات: فعلاً ببينيم كى زود تر ميرسه مدرسه
ات: داشتم ميرفتم كه …
۴.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.