اواین تجربه با تو

اواین تجربه با تو
پارت ۲۵
کوک
کیونگ مثل قبل ساده لباس میپوشه.یعنی واقعا بدون آرایش انقدر خوشگله؟اون واقعا زیباست.

پرش زمانی به پاساژ:

-‌کوک اون لباسه قشنگه.بریم بگیریم
_نه
-اون وقت چرا؟
_خیلی بازه
-باشه ولی این یکی که خوبه
_باشه
_میشه لطفا این لباس رو بدین به ما
....:بفرمایید
_ممنونم
-الان باید بریم کفش بگیریم
_بریم
بعد از خرید
_خب بانو خریداتون تموم شد؟
-بله
_خداروشکر
-منو بدون هیچ وسیه ای کشوندی خونت میخوای چیزی هم نگیرم؟ففط لباس برای بیرون نمیخواستم که برای توی خونه هم میخواستم با چندتا وسیله دیگه که به خودم ربط داره
_بله شما درست میفرمایید.حالا بریم؟
-بریم

توی راه

-کوک مهمونی کِیه؟
_امشب
-امشب؟
_امشب
-چرا زودتر بهم نگفتی؟
_نگفتم؟
-فقط گفنی برای مهمونی دعوتم
_ولی الان گفتم بهت
-صحیح(هردو بعد این حرف کیونگ خندشون گرفت)
_خب بانو رسیدیم.
-ممنونم
_وسیله هارو بیارم؟
-نه خودم میارم
_باشه
داخل خونه

کیونگ
لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین
_بیا بشین منتظر موندم تا بیای
-ممنون
..........
_کیونگ
-هوم؟
_زیاد آرایش نکن
-من همینطوریشم زیاد آرایش نمیکنم
_از اونجایی که داریم میریم مهمونی گفتم که حواست باشه
-باشه زیاد آرایش نمیکنم
_آفرین

موقع رفتن به مهمونی
........