جمهوری جمهوری اسلامی ایران
#جمهوری #جمهوری_اسلامی_ایران
وقتی خیلی ف&اکیه
pt10
اتمام مکالمه.
از زبان نویسنده:
خب بچها یه شخصیت جدید داریم که اسمش سوگی هست لی سوگی یکی از دوستای ا.ته که توی پارت ها خیلی کم میبینیدش و پسر عموی کوک هم جئون جونگ هیون(در دنیای واقعی داداش بزرگه جونگکوکه)هستن که گفتم بدونید
اتمام.
گوشی ا.ت زنگ میخوره
اسکل مالیاتی ۲(همون سوگیه)
ا.ت:الو اسکل مالیاتی(خنده)
سوگی:سلام اسکل مالیاتیه دو چقبرا
ا.ت:😂 سلامتیا تو چخبرا
سوگی:هیچی خواستم بگم که میتونی امروز بیای کافه
ا.ت:امممم باکیا
سوگی: هیچ کس خودمون دوتای یکم حرف بزنیم
ا.ت:باشه بهت خبر میدم خدافظ
سوگی : اوکی بابای
اتمام مکالمه ا.ت و سوگی.
ا.ت:عی بابا الان چی بپوشم عَههه بزار یه زنگ به کوکی بزنم باهاش برم خرید
ا.ت به کوک زنگ میزنه
ک:سلام کوچولو
ا.ت:سلام عههه چیزه میشه اگر کار نداری بیای دنبالم بریم خرید
ک:اره چرا که نه همین الان میام حاظر شو(مردم شانس دارن بخدا)
اتمام مکالمشو.
ا.ت حاظر میشه و منتظر کوکه و جونگکوک میاد دنبالش و میرن خرید
ک:ا.ت ببینم چخبره مهمونی چیزی میخای بری
ا.ت:نه با یکی از دوستام میخام برم کافه
ک:اهاا اوکی میخای یه بادیگارد برات بفرستم
ا.ت:نه دیگه مگه میخام برم معامله میلیونی
ک:باشه عشقم هر جور که راحتی
جونگکوک ا.ت رو میرسونه خونه و ا.ت هم ماده میشه و با کوک میره کافه ای که سوگی گفته بود
ا.ت وارد کافه میشه و باهم یه چیزی میخورن وصحبت میکنن
سوگی: ا.تی جونم (همدیگه رو بغل میکنن)
ا.ت:سوگی دلم برات خیلی تنگ شده بود چخبر
سوگی :وایسا واست یه خبر توپ دارم درمورد جینهو
از زبان نویسنده:
گایز جینهو هم هم کلاسیه ا.ت و سوگیه و باهم خیلی صمیمین ولی ا.ت یکم از جینهو بدش میاد
اتمام.
ا.ت:خب بگو بگو
سوگی:میدونستی جینو دوست پسر داره البته داشته ولی از هم جدا شدن و دیشب بهم زنگ زد و گفت من پریشب با همون دوست پسر صابقم خوابیدم ملت چقدر ساده لوح شدن
ا.ت:عههه حالا کیبوده یارو
سوگی:گفته که پسر داییشه اسمش اسمش چیبود اولش ج داشت
ا.ت با شنیدن این شک کرد که نکنه کوک باشه .
ادامه حرف سوگی:اها جونگکوک بوده اسمش
ا.ت:چی(تعجب زیاد)
ویو ا.ت
وقتی که گفت جونگکوک انگار قلبمو در اوردن و دارن بهش چاقو میزدن و اصلا باورم نمیشد حتی حتی کوک اونو اصلا نمیخام اسمشو بیارم بعد از این یهو از کافه زدم بیرون و دیدم کوک اونحا منتظرمه و کوک بادیدن حال من از ماشین پیاده شد و یه سمت ا.ت حرکت کرد و...
ادامه دارد.....
خب گایز این پارت هم شرایط نداره پارت بعد رو هم میزارم میبینید من چقدر مهربونم بعد شما حمایت نمیکنید🤧🥲
وقتی خیلی ف&اکیه
pt10
اتمام مکالمه.
از زبان نویسنده:
خب بچها یه شخصیت جدید داریم که اسمش سوگی هست لی سوگی یکی از دوستای ا.ته که توی پارت ها خیلی کم میبینیدش و پسر عموی کوک هم جئون جونگ هیون(در دنیای واقعی داداش بزرگه جونگکوکه)هستن که گفتم بدونید
اتمام.
گوشی ا.ت زنگ میخوره
اسکل مالیاتی ۲(همون سوگیه)
ا.ت:الو اسکل مالیاتی(خنده)
سوگی:سلام اسکل مالیاتیه دو چقبرا
ا.ت:😂 سلامتیا تو چخبرا
سوگی:هیچی خواستم بگم که میتونی امروز بیای کافه
ا.ت:امممم باکیا
سوگی: هیچ کس خودمون دوتای یکم حرف بزنیم
ا.ت:باشه بهت خبر میدم خدافظ
سوگی : اوکی بابای
اتمام مکالمه ا.ت و سوگی.
ا.ت:عی بابا الان چی بپوشم عَههه بزار یه زنگ به کوکی بزنم باهاش برم خرید
ا.ت به کوک زنگ میزنه
ک:سلام کوچولو
ا.ت:سلام عههه چیزه میشه اگر کار نداری بیای دنبالم بریم خرید
ک:اره چرا که نه همین الان میام حاظر شو(مردم شانس دارن بخدا)
اتمام مکالمشو.
ا.ت حاظر میشه و منتظر کوکه و جونگکوک میاد دنبالش و میرن خرید
ک:ا.ت ببینم چخبره مهمونی چیزی میخای بری
ا.ت:نه با یکی از دوستام میخام برم کافه
ک:اهاا اوکی میخای یه بادیگارد برات بفرستم
ا.ت:نه دیگه مگه میخام برم معامله میلیونی
ک:باشه عشقم هر جور که راحتی
جونگکوک ا.ت رو میرسونه خونه و ا.ت هم ماده میشه و با کوک میره کافه ای که سوگی گفته بود
ا.ت وارد کافه میشه و باهم یه چیزی میخورن وصحبت میکنن
سوگی: ا.تی جونم (همدیگه رو بغل میکنن)
ا.ت:سوگی دلم برات خیلی تنگ شده بود چخبر
سوگی :وایسا واست یه خبر توپ دارم درمورد جینهو
از زبان نویسنده:
گایز جینهو هم هم کلاسیه ا.ت و سوگیه و باهم خیلی صمیمین ولی ا.ت یکم از جینهو بدش میاد
اتمام.
ا.ت:خب بگو بگو
سوگی:میدونستی جینو دوست پسر داره البته داشته ولی از هم جدا شدن و دیشب بهم زنگ زد و گفت من پریشب با همون دوست پسر صابقم خوابیدم ملت چقدر ساده لوح شدن
ا.ت:عههه حالا کیبوده یارو
سوگی:گفته که پسر داییشه اسمش اسمش چیبود اولش ج داشت
ا.ت با شنیدن این شک کرد که نکنه کوک باشه .
ادامه حرف سوگی:اها جونگکوک بوده اسمش
ا.ت:چی(تعجب زیاد)
ویو ا.ت
وقتی که گفت جونگکوک انگار قلبمو در اوردن و دارن بهش چاقو میزدن و اصلا باورم نمیشد حتی حتی کوک اونو اصلا نمیخام اسمشو بیارم بعد از این یهو از کافه زدم بیرون و دیدم کوک اونحا منتظرمه و کوک بادیدن حال من از ماشین پیاده شد و یه سمت ا.ت حرکت کرد و...
ادامه دارد.....
خب گایز این پارت هم شرایط نداره پارت بعد رو هم میزارم میبینید من چقدر مهربونم بعد شما حمایت نمیکنید🤧🥲
۸۱۰
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.