موهای صورتیت
p31
ذهن مکس:خب وقتشه انتقام بگیرم/مکس هنوز بخاطر اون شب عصبانی بود
آنیا:وقتی ذهن مکس رو خوندم یهو تنم لرزید
مکس میومد نزدیک و من میرفتم عقب که یهو خوردم به دیوار مکس هم دو تا دستاشو رو گذاشت بغل سرم خشکم زده بود
بغض کرده بودم نمیتونستم داد بزنم سعی میکرد منو ببوسه
ولی من نزاشتم اشک از چشام پایین میومد
دامیان: رفتم تو حیاط و منتظر آنیا موندم ولی نیومد نگران شدم رفتم تو وقتی در کلاس رو باز کردم با اون صحنه مواجه شدم
آنیا چسبیده بود به دیوار و مکس هم سعی میکرد آنیا رو ببوسه
اشک از چشای آنیا میبارید
یهو خون جلو چشمام رو گرفت
دویدم سمت مکس و تا حد مرگ کتکش زدم
بیهوش شده بود اومدم از آنیا بپرسم چی شده که یهو.....
دوستان منتظر پارت بعد باشید🤗💗
ذهن مکس:خب وقتشه انتقام بگیرم/مکس هنوز بخاطر اون شب عصبانی بود
آنیا:وقتی ذهن مکس رو خوندم یهو تنم لرزید
مکس میومد نزدیک و من میرفتم عقب که یهو خوردم به دیوار مکس هم دو تا دستاشو رو گذاشت بغل سرم خشکم زده بود
بغض کرده بودم نمیتونستم داد بزنم سعی میکرد منو ببوسه
ولی من نزاشتم اشک از چشام پایین میومد
دامیان: رفتم تو حیاط و منتظر آنیا موندم ولی نیومد نگران شدم رفتم تو وقتی در کلاس رو باز کردم با اون صحنه مواجه شدم
آنیا چسبیده بود به دیوار و مکس هم سعی میکرد آنیا رو ببوسه
اشک از چشای آنیا میبارید
یهو خون جلو چشمام رو گرفت
دویدم سمت مکس و تا حد مرگ کتکش زدم
بیهوش شده بود اومدم از آنیا بپرسم چی شده که یهو.....
دوستان منتظر پارت بعد باشید🤗💗
۲.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.