همه چی از اون شب شروع شد...؟!p41
خببب بریم که داشته باشیم...🤭
_اوهوم بیا بریم...
بعدش هر دو باهم با آسانسور پایین رفتن و از دم در راهشونو از هم جدا کردن...
یونجی ویو.
هعی...گوزگار...
نمیدونم دلیل این حرفم چی بود ولی ولش...
بعد ۴۵ مین رسیدم کمپانی...
از وقتی وارد شدم "هه رین"و دیدم...وا چرا اینجوری نگام میکنه؟🤨
ولش...خب بعد اینکه خودمو با سرعت به آسانسور رسیدم خیلی باکلاس و شیک و دخترو...نه من الان یه زنم....خیلی زنونه وارد آسانسور شدم...
خودمو با سرعتی متعادل به سالن فیلم برداری رسوندم...
اسمای رو میزو که خوندم منو جیمین کنار هم بودیم...یکی درمیون اسم دختر و پسر بود...
چرا من باید وسط جونگکوکی اوپا و جیمینا باشم؟اونم بعد دون اتفاقی که خودم مقصرش بودم؟چطور تو صورت جوگکوک اوپا نگاه کنم؟هانننن؟چطور؟(میخواستی همچین گوهی نخوری بیب....*منظورش وقتیه که کوکی رو بوسید*)
اوکی اشکال نداره اشکال نداره...هوف یونجیا اروم باش دختر...اروممممم....هوفففف نفش عمیقققق بکششش عمیققق...لعنت به ذهن کثیفت یونجی لعنت...
اوکی نشستم سر جام چند نفر دیگه هم اونجا بودن...اوکی اروم باش...اروم تو میتونی...میتونییییی....
همزمان با نشستن من صدای در اومد...به محض اینکه سرمو برگردوندم.....
___________________
یوهاهاااااا تموم شد....
بمونید تو کفم خووووببببب تمیز شید...
شرطا:
۲۸ لایک
۲۵ کامنت
_اوهوم بیا بریم...
بعدش هر دو باهم با آسانسور پایین رفتن و از دم در راهشونو از هم جدا کردن...
یونجی ویو.
هعی...گوزگار...
نمیدونم دلیل این حرفم چی بود ولی ولش...
بعد ۴۵ مین رسیدم کمپانی...
از وقتی وارد شدم "هه رین"و دیدم...وا چرا اینجوری نگام میکنه؟🤨
ولش...خب بعد اینکه خودمو با سرعت به آسانسور رسیدم خیلی باکلاس و شیک و دخترو...نه من الان یه زنم....خیلی زنونه وارد آسانسور شدم...
خودمو با سرعتی متعادل به سالن فیلم برداری رسوندم...
اسمای رو میزو که خوندم منو جیمین کنار هم بودیم...یکی درمیون اسم دختر و پسر بود...
چرا من باید وسط جونگکوکی اوپا و جیمینا باشم؟اونم بعد دون اتفاقی که خودم مقصرش بودم؟چطور تو صورت جوگکوک اوپا نگاه کنم؟هانننن؟چطور؟(میخواستی همچین گوهی نخوری بیب....*منظورش وقتیه که کوکی رو بوسید*)
اوکی اشکال نداره اشکال نداره...هوف یونجیا اروم باش دختر...اروممممم....هوفففف نفش عمیقققق بکششش عمیققق...لعنت به ذهن کثیفت یونجی لعنت...
اوکی نشستم سر جام چند نفر دیگه هم اونجا بودن...اوکی اروم باش...اروم تو میتونی...میتونییییی....
همزمان با نشستن من صدای در اومد...به محض اینکه سرمو برگردوندم.....
___________________
یوهاهاااااا تموم شد....
بمونید تو کفم خووووببببب تمیز شید...
شرطا:
۲۸ لایک
۲۵ کامنت
۶.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.