My daddy 😈🍷
My daddy 😈🍷
Part:¹⁵
ا/ت ویو:فاخ با دل درد وحشتناکی از خواب پریدم دیدم اون خره خوابیده
𝙼𝚎:چیییی به بچم فوش میدی میدونم باهات چیکار کنم ا/ت بزار شب بشههههه جرت میدمممممم......
جیمین ویو:بیدار شدم دیدم ا/ت دلش درد میکنه بغلش کردم و بردمش حموم و زیر دلش رو ماساژ دادم بعد حموم رفتن غذا بخوریم غذامون که تموم شد به ا/ت قرص و دمنوش دادم خورد و رفتیم فیلم ببینیم ولی یه چیزی مشکوک بود
چرا ا/ت نگفت چرا دیشب اینقدر پیش رفتم؟!چرا نپرسید که چرا رفته بودم بار؟! رو به ا/ت کردم و گفتم....
جیمین:ا/ت حالت خوبه؟؟
ا/ت:آره چطور
جیمین تو ذهنش:فاخ ینی یادش نمیاد؟!
ا/ت:چیزی شده؟؟
جیمین:نه نه چیزی نیست بیبی
ا/ت سرش رو روی پاهای جیمین میزاره
جیمین:ا/ت
ا/ت:بله
جیمین:میای بریم بیرون؟؟
ا/ت:کجا؟!
جیمین:هرجا
ا/ت:اممم مشکلی که....(حرفش نصفه موند)
جیمین:ا/ت لطفاً دیگه حرف اون شب رو پیش نکش(کمی بلند)
ا/ت:باشه
جیمین:حالا میای بیبی؟
ا/ت:آهوم
ساعت ³بود جیمین به ا/ت گفت که بره آماده شه برن بیرون ا/ت رفت لباساش عوض کرد و آرایش ملایم کرد و کیف و گوشیش رو برداشت و رفت پایین جیمین زود تر از اینکه ا/ت بیاد پایین لباساش رو عوض کرده بود و منتظرش بود
جیمین ا/ت رو برد ساحل تا کمی باهم قدم بزنن
چند روزی میشد که درست باهم حرف نزده بودن....
ادامه دارد خماریییییی
شرط:⁵⁰ like
³⁰⁰
⁴⁰کامنت
خب کم بود ولی جا داره بگم که فردا امتحان دارم و ....
Part:¹⁵
ا/ت ویو:فاخ با دل درد وحشتناکی از خواب پریدم دیدم اون خره خوابیده
𝙼𝚎:چیییی به بچم فوش میدی میدونم باهات چیکار کنم ا/ت بزار شب بشههههه جرت میدمممممم......
جیمین ویو:بیدار شدم دیدم ا/ت دلش درد میکنه بغلش کردم و بردمش حموم و زیر دلش رو ماساژ دادم بعد حموم رفتن غذا بخوریم غذامون که تموم شد به ا/ت قرص و دمنوش دادم خورد و رفتیم فیلم ببینیم ولی یه چیزی مشکوک بود
چرا ا/ت نگفت چرا دیشب اینقدر پیش رفتم؟!چرا نپرسید که چرا رفته بودم بار؟! رو به ا/ت کردم و گفتم....
جیمین:ا/ت حالت خوبه؟؟
ا/ت:آره چطور
جیمین تو ذهنش:فاخ ینی یادش نمیاد؟!
ا/ت:چیزی شده؟؟
جیمین:نه نه چیزی نیست بیبی
ا/ت سرش رو روی پاهای جیمین میزاره
جیمین:ا/ت
ا/ت:بله
جیمین:میای بریم بیرون؟؟
ا/ت:کجا؟!
جیمین:هرجا
ا/ت:اممم مشکلی که....(حرفش نصفه موند)
جیمین:ا/ت لطفاً دیگه حرف اون شب رو پیش نکش(کمی بلند)
ا/ت:باشه
جیمین:حالا میای بیبی؟
ا/ت:آهوم
ساعت ³بود جیمین به ا/ت گفت که بره آماده شه برن بیرون ا/ت رفت لباساش عوض کرد و آرایش ملایم کرد و کیف و گوشیش رو برداشت و رفت پایین جیمین زود تر از اینکه ا/ت بیاد پایین لباساش رو عوض کرده بود و منتظرش بود
جیمین ا/ت رو برد ساحل تا کمی باهم قدم بزنن
چند روزی میشد که درست باهم حرف نزده بودن....
ادامه دارد خماریییییی
شرط:⁵⁰ like
³⁰⁰
⁴⁰کامنت
خب کم بود ولی جا داره بگم که فردا امتحان دارم و ....
۹.۴k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.