جذاب سرد p3
جذاب_سرد p3
ات:لباسامو عوض کردمو به سمت اون ادرسی که جونگ کوک داد رفتم بعد نیم ساعت رسیدم اونجا درو زدم جونگ کوک درو باز کرد
کوک:خوش اومدی
ات:مرسی
کوک:بفرما
ات:.... رفتم داخل
کوک:اجوما پذیرایی رو بیار
ات: واسه چی من یکم دیگه میرم
کوک:اشکال نداره اجوما بیار
ات:....
کوک:تو درس فیزیک مشکلی نداری؟
ات:راستش یکم برام سخته
کوک:بیا بریم اتاق کارم برات توضیح بدم
ات:باش
________
کوک:بشین اینجا من برم کیفتو بیارم بعد توضیح میدم
ات:باش
کوک:رفتم کیفشو از اتاقم اوردم و برگشتم بگیر ات خانوم
ات:مرسی
کوک: خاهش....شروع به درس دادن کردم که یه دفعه صدای رعد و برق اومد
ات:خیلی ترسیده بودم بااین وضع چطور برم خونه
کوک:نترس
ات:من باید برم تا بدتر نشده
کوک:کجا میری نمیشه وضع هوا خیلی بده نمیتونی بری بیرون
ات:چکار کنم مامانم حتما الان نگرانمه
کوک:بش زنگ بزن بگو امشب خونم میمونی
ات:باش (مثلا ب مامانش زنگ زد و مامانش راضی شد)
کوک:اگه خابت میاد بیا اتاقتو نشونت بدم
ات:اره خیلی خابم میاد
کوک:پاشو..... اتاقت اینه
ات:🙂.... رفتم تو اتاق و سرمو رو بالشت گذاشتم و خابیدم
کوک:چشمامو باز کردم صدای جیغ از اتاق ات میاد رفتم ببینم چی شده دیدم ات رفته زیر پتو سرشو بین پاهاش گذاشته و گریه میکنه نزدیکش شدم
کوک:ات چته میترسی
ات:اا...آره
کوک:بیا بیا اتاقم بخاب
ات:ولی..
کوک:اشکال نداره بیا... رفتیم و......
________
بچها احساس میکنم دارم بد مینویسم
ات:لباسامو عوض کردمو به سمت اون ادرسی که جونگ کوک داد رفتم بعد نیم ساعت رسیدم اونجا درو زدم جونگ کوک درو باز کرد
کوک:خوش اومدی
ات:مرسی
کوک:بفرما
ات:.... رفتم داخل
کوک:اجوما پذیرایی رو بیار
ات: واسه چی من یکم دیگه میرم
کوک:اشکال نداره اجوما بیار
ات:....
کوک:تو درس فیزیک مشکلی نداری؟
ات:راستش یکم برام سخته
کوک:بیا بریم اتاق کارم برات توضیح بدم
ات:باش
________
کوک:بشین اینجا من برم کیفتو بیارم بعد توضیح میدم
ات:باش
کوک:رفتم کیفشو از اتاقم اوردم و برگشتم بگیر ات خانوم
ات:مرسی
کوک: خاهش....شروع به درس دادن کردم که یه دفعه صدای رعد و برق اومد
ات:خیلی ترسیده بودم بااین وضع چطور برم خونه
کوک:نترس
ات:من باید برم تا بدتر نشده
کوک:کجا میری نمیشه وضع هوا خیلی بده نمیتونی بری بیرون
ات:چکار کنم مامانم حتما الان نگرانمه
کوک:بش زنگ بزن بگو امشب خونم میمونی
ات:باش (مثلا ب مامانش زنگ زد و مامانش راضی شد)
کوک:اگه خابت میاد بیا اتاقتو نشونت بدم
ات:اره خیلی خابم میاد
کوک:پاشو..... اتاقت اینه
ات:🙂.... رفتم تو اتاق و سرمو رو بالشت گذاشتم و خابیدم
کوک:چشمامو باز کردم صدای جیغ از اتاق ات میاد رفتم ببینم چی شده دیدم ات رفته زیر پتو سرشو بین پاهاش گذاشته و گریه میکنه نزدیکش شدم
کوک:ات چته میترسی
ات:اا...آره
کوک:بیا بیا اتاقم بخاب
ات:ولی..
کوک:اشکال نداره بیا... رفتیم و......
________
بچها احساس میکنم دارم بد مینویسم
۲.۹k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.