پارت سه
پارت سوم فیک [عشق مافیا]
اسمش رو نوشت که فهمیدم اسمش جانگ کوک منم اسمم رو نوشتم و امضا کردم
(کوک)
اسمش رو نوشت فهمیدم اسمش ا/ت هست اسمش خوشگل بود..
برگه رو گذاشت کنار و گفت
-شروع کنیم؟
+ها.. چی.. اره شروع کنیم
-چرا هل شدی
+هل نشدم که فکرم درگیر شد یهو شروع کن بازی رو
-باشه
دست اول رو بازی کردیم خیلی بازیش خوب بود و به دلیل خوب بازی کردنش من باختم
دست دوم هم همینطوری گذشت تا رسیدیم به دست سوم
+اهه (منحرف نشید منظورش از نا رضایتیش از اینه که نبرده -_- ) خیلی بازیت خوبه
-این دست دسته اخره
+جدیییی ولی منکه همشو دارم میبازم
-ولی خداییش بازیت خیلی خوبه از بقیه رقیب هام بهتر بودی
+هوف بیا این دست اخر رو بازی کنیم فک کنم بردی
-فک نکن قطعیه
+اگه نبردی میخای چیکار کنی (به حالت کنایه گفت) -یک چیزی مهمونت میکنم دیگه
.....+
-شروع کردم هااا
+اع باشه شروع کن
این دست هم گذشت و من مثل همیشه باختم(جانگ کوک جان از شما بعید 😂😂)
+اهههههههه
-یو هو
+خوب ادرس خونت و شماره رو بده
-چرا
+میخام کیو ببرم خرید •_•
-اها بیا (.....................) خودتون یک چیزی فرض کنین دیگه
+خوب ساعت چند بیام دنبالت
-ساعت های هشت خوبه؟؟
+اره پس ساعت هشت میام دنبالت
-اوک
..........
(ا/ت)
بعد از بازی باهاش اومدم خونه و رفتم سراغ درسام
ساعت های چهار بود پس هنوز وقت داشتم یک دو ساعتی درسام رو خوندم بعد از درس خوندن یه نیم ساعتی خوابیدم خواب عجیبی بود
.. اینو که میزارم یعنی فرد ناشناس بوده
-تو کی هستی ها
.. خودت میفهمی
-یعنی چی ازادم کنننن
.. نمیتونم
-یااا
و بعدش از خواب پا شدم عرق کرده بودم و قلبم سریع میزد به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۶:۳۰هستش یک حموم یک ساعتی رفتم و بعدش یک هودی با یک شلوارک پوشیدم و یکم ارایش کردم (عکسش رو میزارم)
بعد از اماده شدن هنوز یک نیم ساعتی وقت داشتم پس رفتم پا گوشیم
(کوک)
بعد از بازی باهاش رفتم عمارت که با قیافه ی نگران جی هوپ رو به رو شدم
جی هوپ ÷
÷تو نمیگی ما نگرانت بشیم هااا بدون خبر کجا رفتی الان من همه ی اعضا رو خبر کردم که به تیمشون بگه بیان دنبال تو بگردن چرا حداقل یه خبر نمیدییی (همشو با داد)
+یکم نفس بکش رفته بودم گیم نت
÷نمیتونستی یه خبر بدی
+کلا یادم رفت حالا به هر حال به بقیه بگو تیمشون رو برگردونن تا به خطر نیوفتیم
÷باش ولی از این به بعد بهمون خبر بده خودت که میدونی تو موقعیت خطر ناکی هستیم
+اره
رفتم سمت پله ها که گفت
÷به سلامتی جایه دیگه ای که نمیخای بری (با کنایه)
+اتفاقا قراره برم
÷هوف از دست تو
رفتم سمت اتاقم و خودم رو پرت کردم رو تخت و خوابیدم
......
از خواب پا شدم که دیدم ساعت شیش هست یا حضرت پشم پشمام ریختت
اسمش رو نوشت که فهمیدم اسمش جانگ کوک منم اسمم رو نوشتم و امضا کردم
(کوک)
اسمش رو نوشت فهمیدم اسمش ا/ت هست اسمش خوشگل بود..
برگه رو گذاشت کنار و گفت
-شروع کنیم؟
+ها.. چی.. اره شروع کنیم
-چرا هل شدی
+هل نشدم که فکرم درگیر شد یهو شروع کن بازی رو
-باشه
دست اول رو بازی کردیم خیلی بازیش خوب بود و به دلیل خوب بازی کردنش من باختم
دست دوم هم همینطوری گذشت تا رسیدیم به دست سوم
+اهه (منحرف نشید منظورش از نا رضایتیش از اینه که نبرده -_- ) خیلی بازیت خوبه
-این دست دسته اخره
+جدیییی ولی منکه همشو دارم میبازم
-ولی خداییش بازیت خیلی خوبه از بقیه رقیب هام بهتر بودی
+هوف بیا این دست اخر رو بازی کنیم فک کنم بردی
-فک نکن قطعیه
+اگه نبردی میخای چیکار کنی (به حالت کنایه گفت) -یک چیزی مهمونت میکنم دیگه
.....+
-شروع کردم هااا
+اع باشه شروع کن
این دست هم گذشت و من مثل همیشه باختم(جانگ کوک جان از شما بعید 😂😂)
+اهههههههه
-یو هو
+خوب ادرس خونت و شماره رو بده
-چرا
+میخام کیو ببرم خرید •_•
-اها بیا (.....................) خودتون یک چیزی فرض کنین دیگه
+خوب ساعت چند بیام دنبالت
-ساعت های هشت خوبه؟؟
+اره پس ساعت هشت میام دنبالت
-اوک
..........
(ا/ت)
بعد از بازی باهاش اومدم خونه و رفتم سراغ درسام
ساعت های چهار بود پس هنوز وقت داشتم یک دو ساعتی درسام رو خوندم بعد از درس خوندن یه نیم ساعتی خوابیدم خواب عجیبی بود
.. اینو که میزارم یعنی فرد ناشناس بوده
-تو کی هستی ها
.. خودت میفهمی
-یعنی چی ازادم کنننن
.. نمیتونم
-یااا
و بعدش از خواب پا شدم عرق کرده بودم و قلبم سریع میزد به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۶:۳۰هستش یک حموم یک ساعتی رفتم و بعدش یک هودی با یک شلوارک پوشیدم و یکم ارایش کردم (عکسش رو میزارم)
بعد از اماده شدن هنوز یک نیم ساعتی وقت داشتم پس رفتم پا گوشیم
(کوک)
بعد از بازی باهاش رفتم عمارت که با قیافه ی نگران جی هوپ رو به رو شدم
جی هوپ ÷
÷تو نمیگی ما نگرانت بشیم هااا بدون خبر کجا رفتی الان من همه ی اعضا رو خبر کردم که به تیمشون بگه بیان دنبال تو بگردن چرا حداقل یه خبر نمیدییی (همشو با داد)
+یکم نفس بکش رفته بودم گیم نت
÷نمیتونستی یه خبر بدی
+کلا یادم رفت حالا به هر حال به بقیه بگو تیمشون رو برگردونن تا به خطر نیوفتیم
÷باش ولی از این به بعد بهمون خبر بده خودت که میدونی تو موقعیت خطر ناکی هستیم
+اره
رفتم سمت پله ها که گفت
÷به سلامتی جایه دیگه ای که نمیخای بری (با کنایه)
+اتفاقا قراره برم
÷هوف از دست تو
رفتم سمت اتاقم و خودم رو پرت کردم رو تخت و خوابیدم
......
از خواب پا شدم که دیدم ساعت شیش هست یا حضرت پشم پشمام ریختت
۳۴.۰k
۲۰ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.