فصل دوم موش بزرگ
زود وارد اتاق شد و در رو بست و سوجونگ رو بغل کرد
+ز..زود وسایلت رو جم...جمع کن
سوجونگ سرش رو تکون داد و شروع کرد به جمع کردن وسایلش کرد هرچی که به دستش میومد رو جمع میکردن
"یونگی اونو بردار
÷اوکی
همه درحال جمع کردن وسایلشون بودن
؛قربان ماشین آماده هست
با صدای خدمتکار همه به طرف بیرون عمارت رفتند
هوسوک دستش رو پشت کمر شوگا گذاشته بود
تهکوک هم دست همدیگر رو گرفته بودن
و نامجین هم شونه به شونه حرکت میکردن اما
سوجونگ و جیمین سرد داشتن به سمت ماشین حرکت میکردند....
سوار ماشین شدن و حرکت کردند
پشتشون حداقل ۶ تا ماشین بود
×تا عمارت بعدی خیلی راهه بخوابید
هوسوک یونگی رو تو بغلش گرفت و سرش رو گذاشت روی سینش و همه به شکلی خوابیدند...
○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۴+لایک
+ز..زود وسایلت رو جم...جمع کن
سوجونگ سرش رو تکون داد و شروع کرد به جمع کردن وسایلش کرد هرچی که به دستش میومد رو جمع میکردن
"یونگی اونو بردار
÷اوکی
همه درحال جمع کردن وسایلشون بودن
؛قربان ماشین آماده هست
با صدای خدمتکار همه به طرف بیرون عمارت رفتند
هوسوک دستش رو پشت کمر شوگا گذاشته بود
تهکوک هم دست همدیگر رو گرفته بودن
و نامجین هم شونه به شونه حرکت میکردن اما
سوجونگ و جیمین سرد داشتن به سمت ماشین حرکت میکردند....
سوار ماشین شدن و حرکت کردند
پشتشون حداقل ۶ تا ماشین بود
×تا عمارت بعدی خیلی راهه بخوابید
هوسوک یونگی رو تو بغلش گرفت و سرش رو گذاشت روی سینش و همه به شکلی خوابیدند...
○○○○○○○○○○○○○○○○
۱۴+لایک
۱۸.۷k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.