۴۸
[هنوز گذشتست]
کوک
چشمامو باز کردم دستام بسته بود
کوک: اینجا چخبره؟
یکی گفت: اقای جئون کارش تموم نکردیم ولی فعلا اینجاست
پ.ک: خوبه تنهاش نزارید
کوک: صدای پدرمه تو که دستیارشی چیشده؟
پ.ک: خیلی ساده ای پسر خیلی فک کردی من ا/ت خودمو دو دستی بهت تقدیم میکنم
کوک: بابا
پ.ک: دهنتو ببند اگه بفهمم کاری کنی اول ا/ت رو میکشم بعد خودتو فهمیدی تو این دنیا کی دیگه عاشق میشه که میگه عاشقم برو گریتو بکن بچه کوچولو
گوشیو قطع
دستیار: اقای عاشق یه وقت عاشق ماهم نشی
سه روز بعد
دستیار: این ناشناسه چقدر زنگ میزنه پیگیری کن ببین کیه؟
بادیگارد: چشم
دستیار: ناراحتی اقای عاشق فردا عروسیه عشقته با بابات دقیقا مثل فیلم ترکیا شد دلم میخواد فیلم ترکی تورو بسازند کیو میزارن بازیگر اصلیش یعنی
ا/ت کجایی دلتنگتم نمیدونم تو ذهنت چی میگذره درموردم چی فک میکنی دلم میخواد الان کنارم بودی من نمیدونستم بابام اینقدر عوضیه نمیدونم باتو چطور رفتار میکنه امیدوارم حالت خوب باشه
بادیگارد: اقا پیگیری کردم یه خانمه از خونه اقای جئون
کوک: ا/ت
دستیار: خانم عاشق ببین چی نوشته جونگکوک کجایی چرا جواب نمیدی عزیزم منتظرتم چرا جواب نمیدی دلم برات تنگ شده چیکار میکنی تا اخرین لحظه منتظرتم
بادیگارد: اقای جئون دستور دادن بریم مراسم جونگکوک حتما باید بیاد و همیشه باید یکی همراهش باشه اگه میخواد زنده بمونه
یک ساعت بعد
رفتیم مراسم رفتم دست بابام بوسیدم و بعد دست ا/ت رو ا/ت با ناراحتی بهم نگاه میکرد دلشو نداشتم بیشتر بمونم برگشتم ا/ت صدام میزد قلبم به درد میومد تحملش سخت بود خیلی دستمو گرفت بعد بغلم کرد خیلی دلم میخواست بغلش کنم ولی بخاطر جون خودش نتونستم اینکارو کنم
(حال)
ا/ت
تو وان بودم ذهنم رفت سمت جونگکوک جونگکوک چطور تونستی چطور تونستی اینکارو با من کنی عاشقت بودم بیشتر از هرچیزی تو این دنیا لبخندام با تو بود ولی انگار تو بازی هات با من بود یادم به جونگکوک میفتاد قصدم جدی تر میشد سعی کردم سرمو به زیر اب ببرم نتونستم خودمو خفه کنم یه شیشه کنارم بودم زدم شکوندمش و زنگ زدم به جونگکوک
کوک
تا کی میخوای پیشم بمونی
دستیار: تا همیشه ببین اتاق بعدی اتاق خانم هست این که هیچ اتاق بعدی چی اتاق عروس داماد
کوک: دهنتو ببند
دستیار: یعنی الان دارند چیکار میکنن اگه تو با این دختر ازدواج کرده بودی الان این دختر کنار تو بود نه من
کوک: توروخدا مغزمو نخور
دستیار: فکر ا/ت رو دیگه نکن اگه بچه دار بشند خواهر کوچولو یا داداش کوچولو دار میشی و دیگه نمیتونی با ا/ت باشی
کوک: خفه میشی یا خفت کنم
دستیار: بیا بابات داره زنگ میزنه جواب بده
کوک: بده ببینم
دستیار:بیا
کوک: الو
ا/ت: الو کوک قطع نکن
#فیک
*پارت بعد یا فردا یا پس فردا
کوک
چشمامو باز کردم دستام بسته بود
کوک: اینجا چخبره؟
یکی گفت: اقای جئون کارش تموم نکردیم ولی فعلا اینجاست
پ.ک: خوبه تنهاش نزارید
کوک: صدای پدرمه تو که دستیارشی چیشده؟
پ.ک: خیلی ساده ای پسر خیلی فک کردی من ا/ت خودمو دو دستی بهت تقدیم میکنم
کوک: بابا
پ.ک: دهنتو ببند اگه بفهمم کاری کنی اول ا/ت رو میکشم بعد خودتو فهمیدی تو این دنیا کی دیگه عاشق میشه که میگه عاشقم برو گریتو بکن بچه کوچولو
گوشیو قطع
دستیار: اقای عاشق یه وقت عاشق ماهم نشی
سه روز بعد
دستیار: این ناشناسه چقدر زنگ میزنه پیگیری کن ببین کیه؟
بادیگارد: چشم
دستیار: ناراحتی اقای عاشق فردا عروسیه عشقته با بابات دقیقا مثل فیلم ترکیا شد دلم میخواد فیلم ترکی تورو بسازند کیو میزارن بازیگر اصلیش یعنی
ا/ت کجایی دلتنگتم نمیدونم تو ذهنت چی میگذره درموردم چی فک میکنی دلم میخواد الان کنارم بودی من نمیدونستم بابام اینقدر عوضیه نمیدونم باتو چطور رفتار میکنه امیدوارم حالت خوب باشه
بادیگارد: اقا پیگیری کردم یه خانمه از خونه اقای جئون
کوک: ا/ت
دستیار: خانم عاشق ببین چی نوشته جونگکوک کجایی چرا جواب نمیدی عزیزم منتظرتم چرا جواب نمیدی دلم برات تنگ شده چیکار میکنی تا اخرین لحظه منتظرتم
بادیگارد: اقای جئون دستور دادن بریم مراسم جونگکوک حتما باید بیاد و همیشه باید یکی همراهش باشه اگه میخواد زنده بمونه
یک ساعت بعد
رفتیم مراسم رفتم دست بابام بوسیدم و بعد دست ا/ت رو ا/ت با ناراحتی بهم نگاه میکرد دلشو نداشتم بیشتر بمونم برگشتم ا/ت صدام میزد قلبم به درد میومد تحملش سخت بود خیلی دستمو گرفت بعد بغلم کرد خیلی دلم میخواست بغلش کنم ولی بخاطر جون خودش نتونستم اینکارو کنم
(حال)
ا/ت
تو وان بودم ذهنم رفت سمت جونگکوک جونگکوک چطور تونستی چطور تونستی اینکارو با من کنی عاشقت بودم بیشتر از هرچیزی تو این دنیا لبخندام با تو بود ولی انگار تو بازی هات با من بود یادم به جونگکوک میفتاد قصدم جدی تر میشد سعی کردم سرمو به زیر اب ببرم نتونستم خودمو خفه کنم یه شیشه کنارم بودم زدم شکوندمش و زنگ زدم به جونگکوک
کوک
تا کی میخوای پیشم بمونی
دستیار: تا همیشه ببین اتاق بعدی اتاق خانم هست این که هیچ اتاق بعدی چی اتاق عروس داماد
کوک: دهنتو ببند
دستیار: یعنی الان دارند چیکار میکنن اگه تو با این دختر ازدواج کرده بودی الان این دختر کنار تو بود نه من
کوک: توروخدا مغزمو نخور
دستیار: فکر ا/ت رو دیگه نکن اگه بچه دار بشند خواهر کوچولو یا داداش کوچولو دار میشی و دیگه نمیتونی با ا/ت باشی
کوک: خفه میشی یا خفت کنم
دستیار: بیا بابات داره زنگ میزنه جواب بده
کوک: بده ببینم
دستیار:بیا
کوک: الو
ا/ت: الو کوک قطع نکن
#فیک
*پارت بعد یا فردا یا پس فردا
۱۱.۴k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.