make you mine part : ۱۲
* قرار بود بعد اینکه فیلمبرداریت تموم شد بریم بیرون دیگه!
_ من...من امروز حال ندارم!
*جونگکوک بیا بریم دیگه...دلم تنگ شده برات...تو دلت تنگ نشده.؟!
_.........اممم چرا ولی امروز خیلی خسته ام درکم کن.... تلفن رو قطع کرد....
ایو : الو...الو....جونگکوک.....الوووو قطع کرد.... یعنی چیزی شده؟! چرا با من سرد بود....؟!... حتما خیلی خسته بوده.... اره.... خسته اس.... البته امیدوارم!
.
جونگکوک : من...من اصلا دلم براش تنگ نشده.... اصلا نمیدونم چرا بهش فکر هم نمیکنم! چرا اینطوری شد؟! اون عشق اولم بود...چرا اینهمه نسبت بهش بی احساس شدم؟! شاید دیگه دوسش ندارم! شایدم از اول همون اصلا دوسش نداشتم...شاید همش فقط یه.... هوس...یه هوس بچگونه بوده!...ولی حالا باید چیکار کنم؟! سومین رو از دست دادم!
اعصابش حسابی خورد شد گوشی رو پرت کرد رو مبل و رفت از یخچال آب بخوره...با خودش هر کار میکرد حرف میزد....اعصبانی میشد خودشو فوش میداد.... خلاصه اون شب رو که اصلا نتونست بخوابه...
.
فرداش صبح بازم تو خیلی شیک پوشیدی و دوستت تو رو رسوند به کمپانی جونگکوک وقتی داشتی از ماشینش پیاده میشدی دیدتون...ولی آنقدر بی خوابی کشیده بود که نیومد ازت حساب بگیره!
جیمین : جونگکوککککک این چه وضعشه.... شبیه جن شدی!
تهیونگ : حتما دیشب داشته واسه سومین گریه میکرده....😂
جونگکوک به تهیونگ چشم قره رفت و حلش داد و رفت اتاق میک آپ....
جیمین : ما مثلا امروز عکسبرداری داریم!
تهیونگ : فکر کنم با ایو دعوا کردن!
جیمین : از کجا میدونی؟!
تهیونگ : دیشب یهویی ایو بهم زنگ زد....گفت که دیروز کارمون زیاد بوده یا نه.... نمیدونم به جونگکوک چیزی شده یا نه؟!
جیمین : حتما جونگکوک باهاش سرد رفتار کرده!
تهیونگ : نمیدونم...ولی هر چیه خیلی نگران بود.... جیمین : جونگکوک قشنگ دوتا دخترا هم پیچوند....! تهیونگ : الان اینطور که من میبینم هنوزم دلش پیش سومینه!
جیمین : نمیدونم.... امیدوارم ولی هر چی زود تر اوضاع درست بشه!
ادامه فیک داخل کامنت ها
_ من...من امروز حال ندارم!
*جونگکوک بیا بریم دیگه...دلم تنگ شده برات...تو دلت تنگ نشده.؟!
_.........اممم چرا ولی امروز خیلی خسته ام درکم کن.... تلفن رو قطع کرد....
ایو : الو...الو....جونگکوک.....الوووو قطع کرد.... یعنی چیزی شده؟! چرا با من سرد بود....؟!... حتما خیلی خسته بوده.... اره.... خسته اس.... البته امیدوارم!
.
جونگکوک : من...من اصلا دلم براش تنگ نشده.... اصلا نمیدونم چرا بهش فکر هم نمیکنم! چرا اینطوری شد؟! اون عشق اولم بود...چرا اینهمه نسبت بهش بی احساس شدم؟! شاید دیگه دوسش ندارم! شایدم از اول همون اصلا دوسش نداشتم...شاید همش فقط یه.... هوس...یه هوس بچگونه بوده!...ولی حالا باید چیکار کنم؟! سومین رو از دست دادم!
اعصابش حسابی خورد شد گوشی رو پرت کرد رو مبل و رفت از یخچال آب بخوره...با خودش هر کار میکرد حرف میزد....اعصبانی میشد خودشو فوش میداد.... خلاصه اون شب رو که اصلا نتونست بخوابه...
.
فرداش صبح بازم تو خیلی شیک پوشیدی و دوستت تو رو رسوند به کمپانی جونگکوک وقتی داشتی از ماشینش پیاده میشدی دیدتون...ولی آنقدر بی خوابی کشیده بود که نیومد ازت حساب بگیره!
جیمین : جونگکوککککک این چه وضعشه.... شبیه جن شدی!
تهیونگ : حتما دیشب داشته واسه سومین گریه میکرده....😂
جونگکوک به تهیونگ چشم قره رفت و حلش داد و رفت اتاق میک آپ....
جیمین : ما مثلا امروز عکسبرداری داریم!
تهیونگ : فکر کنم با ایو دعوا کردن!
جیمین : از کجا میدونی؟!
تهیونگ : دیشب یهویی ایو بهم زنگ زد....گفت که دیروز کارمون زیاد بوده یا نه.... نمیدونم به جونگکوک چیزی شده یا نه؟!
جیمین : حتما جونگکوک باهاش سرد رفتار کرده!
تهیونگ : نمیدونم...ولی هر چیه خیلی نگران بود.... جیمین : جونگکوک قشنگ دوتا دخترا هم پیچوند....! تهیونگ : الان اینطور که من میبینم هنوزم دلش پیش سومینه!
جیمین : نمیدونم.... امیدوارم ولی هر چی زود تر اوضاع درست بشه!
ادامه فیک داخل کامنت ها
۱۲.۶k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.