Cold hearted
part⁹
مدیر:خانم جئون میتونیم حرف بزنیم
هانا:خیر من دیرم شده
بچه های کلاس هانا:جناب مدیر ما میخواهیم انتقالی بریم به دانشگاه دیگه ای
هانا:شما بیجا میکنین من ندارم برم سر یه کار تا شروع سال دیگه کار نمیکنم
نزوما:نکنه حامله هستین
هانا:من؟حامله؟ نبابا میخوام برم عشق کنم من هنوز تازه دو روزه نامزد کردم
لیا:با کی
هانا:رازه
مایا:توروخدا بگین
هانا:داره دیرم میشه یه راهنمایی شما تازه هنوز یک روزه دیدینش
تام:کیم تهیونگ نکنه عاشقش شدین
هانا:اجبار به پسرم خب باییییییییییییییییی
"عمارت"
هانا:ازاد شدم رفت
لینا:اِ خب ما داریم میریم مسافرت برو وسایلت رو جمع کن بیا
هانا:من با شما بیرون نمیام اصلا شما کی اومدین
ریوجین:ما اصلا نرفتیم
کوک:اونی چرا نمیای
هانا:چون میخوام کره بمونم
ته:گمشو برو اماده شو تا اینا نخوردن مغز مردم رو
هانا:من حتی اگر بخوام کاری هم انجام بدم تا تو بگی پشیمون میشم
ته:بیا برو گمشو اماده شو "عربده"
هانا:عمرا"بغض"
نامی:اخه تهیونگ اینم کار بود تو کردی
ته:به من چه اون سلیته و لوسه.....یونتان بیا ما بریم تو ماشین تا اینا بیان
"دم در اتاق هانا"
کوک:هانا بیا بریم
هانا:نمیخوام شما برین"بغض"
لینا:هانا بیا بریم اصلا تو با جونگکوک برو منم باهات میام
جیسو:یونگی تو و سولا خیلی رمانتیک هستین جیمین بیا منو ببر"رفت"
جیمین:اوکی"رفت"
یونگی:رمانتیک تویی احمق
سولا:خب چرا مارو اذیت کردی میگفتی میخوای با کراشت بری
هانا:متمعن باشم منو نمیکنین تو ماشین اون
کوک:اره
هانا:باشه خب بریم "خنده"
ادمین:این گروه ۱۴ نفره حرکت کردن و تا وسط راه که رسیدن شب شدن و دخترا تصمیم گرفتم چون لب ساحل هستن پیکنیک راه بندازن هانا هم تو ماشین کوک خوابه و تهیونگ هم به ماشینش تکیه داده و داره از منظره لذت میبره که لینا میره هانا رو صدا میزنه برای خوردن خوراکی
هانا:هوم چیه"خوابالود"
لینا:بیا توتفرنگی پفکی بخور حداقل از گشنگی نمیری
هوپی:تهیونگ تو چیزی نمیخوای
ته:نه همین قهوه خوبه
سولی:به یونتان غذا دادی
ته:نه یادم رفت یونتان بیا پایین
یونتان:هاپ هاپ هاپ
هانا:مرسی من برم بخوابم"رفت"
ته:یونتان حداقل واق واق میکردی میفهمیدم گشنته
کوک:بچه ها بیاین برای اشتی هانا به تهیونگ هانا رو قایمکی ببریم تو ماشین تهیونگ
همه:قبول
ته:پاشین حرکت کنیم
"تو ماشین"
ته:کوک این سلیته رو اوردی
کوک:تهیونگ ماشین تو ساکته ما همه میخوایم آهنگ بزاریم دیدم هانا خوابه اوردمش اینجا
"چند ساعت بعد"
هانا:مگس موزی اذیت نکن"خواب"
ته:یونتان ولش کن اینو"اروم"
هانا:تو کیی که اذیت میکن....."تعجب"این سگه از کجا اومد من چرا تو ماشین کوکی نیستم "منگ"
یونتان:هاپ هاپ
هانا:هان یادم اومد تو کیی تو اسمت یونتان بود و تو سگ..............
مدیر:خانم جئون میتونیم حرف بزنیم
هانا:خیر من دیرم شده
بچه های کلاس هانا:جناب مدیر ما میخواهیم انتقالی بریم به دانشگاه دیگه ای
هانا:شما بیجا میکنین من ندارم برم سر یه کار تا شروع سال دیگه کار نمیکنم
نزوما:نکنه حامله هستین
هانا:من؟حامله؟ نبابا میخوام برم عشق کنم من هنوز تازه دو روزه نامزد کردم
لیا:با کی
هانا:رازه
مایا:توروخدا بگین
هانا:داره دیرم میشه یه راهنمایی شما تازه هنوز یک روزه دیدینش
تام:کیم تهیونگ نکنه عاشقش شدین
هانا:اجبار به پسرم خب باییییییییییییییییی
"عمارت"
هانا:ازاد شدم رفت
لینا:اِ خب ما داریم میریم مسافرت برو وسایلت رو جمع کن بیا
هانا:من با شما بیرون نمیام اصلا شما کی اومدین
ریوجین:ما اصلا نرفتیم
کوک:اونی چرا نمیای
هانا:چون میخوام کره بمونم
ته:گمشو برو اماده شو تا اینا نخوردن مغز مردم رو
هانا:من حتی اگر بخوام کاری هم انجام بدم تا تو بگی پشیمون میشم
ته:بیا برو گمشو اماده شو "عربده"
هانا:عمرا"بغض"
نامی:اخه تهیونگ اینم کار بود تو کردی
ته:به من چه اون سلیته و لوسه.....یونتان بیا ما بریم تو ماشین تا اینا بیان
"دم در اتاق هانا"
کوک:هانا بیا بریم
هانا:نمیخوام شما برین"بغض"
لینا:هانا بیا بریم اصلا تو با جونگکوک برو منم باهات میام
جیسو:یونگی تو و سولا خیلی رمانتیک هستین جیمین بیا منو ببر"رفت"
جیمین:اوکی"رفت"
یونگی:رمانتیک تویی احمق
سولا:خب چرا مارو اذیت کردی میگفتی میخوای با کراشت بری
هانا:متمعن باشم منو نمیکنین تو ماشین اون
کوک:اره
هانا:باشه خب بریم "خنده"
ادمین:این گروه ۱۴ نفره حرکت کردن و تا وسط راه که رسیدن شب شدن و دخترا تصمیم گرفتم چون لب ساحل هستن پیکنیک راه بندازن هانا هم تو ماشین کوک خوابه و تهیونگ هم به ماشینش تکیه داده و داره از منظره لذت میبره که لینا میره هانا رو صدا میزنه برای خوردن خوراکی
هانا:هوم چیه"خوابالود"
لینا:بیا توتفرنگی پفکی بخور حداقل از گشنگی نمیری
هوپی:تهیونگ تو چیزی نمیخوای
ته:نه همین قهوه خوبه
سولی:به یونتان غذا دادی
ته:نه یادم رفت یونتان بیا پایین
یونتان:هاپ هاپ هاپ
هانا:مرسی من برم بخوابم"رفت"
ته:یونتان حداقل واق واق میکردی میفهمیدم گشنته
کوک:بچه ها بیاین برای اشتی هانا به تهیونگ هانا رو قایمکی ببریم تو ماشین تهیونگ
همه:قبول
ته:پاشین حرکت کنیم
"تو ماشین"
ته:کوک این سلیته رو اوردی
کوک:تهیونگ ماشین تو ساکته ما همه میخوایم آهنگ بزاریم دیدم هانا خوابه اوردمش اینجا
"چند ساعت بعد"
هانا:مگس موزی اذیت نکن"خواب"
ته:یونتان ولش کن اینو"اروم"
هانا:تو کیی که اذیت میکن....."تعجب"این سگه از کجا اومد من چرا تو ماشین کوکی نیستم "منگ"
یونتان:هاپ هاپ
هانا:هان یادم اومد تو کیی تو اسمت یونتان بود و تو سگ..............
۶.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.