P31
با سرعت به سمت سرویس مدرسه دویدم ، اینقدر غرق خواب بودم که اصلا متوجه تایم مدرسه نبودم و به احتمال زیاد چند دقیقه ای تاخیر داشتم ، تند به سمت سرویس دویدم و گفتم : تهیونگ بدو دیگه
تهیونگ هم پشت سرم تند دوید که باهم رفتیم و سوار سرویس شدیم ، روی صندلی نشستم و نفس عمیقی کشیدم و در حالی که نفس نفس میزدم به ساعت نگاه کردم حدود 20 دقیقه دیر کرده بودم و این خوب نبود ، سرویس حرکت کرد که بالاخره بعد از چند دقیقه به مدرسه رسیدیم ، از تهیونگ خدافظی کردم و رفتم به سمت در کلاس و جلوی در وایسادم صدای معلم از توی کلاس نشون میداد که کلاس خیلی وقته شروع شده ، با استرس نفس عمیقی کشیدم و در زدم .
معلم : بیا تو
آب دهنمو قورت دادم و در رو باز کردم که معلم با دیدن من دست به سینه وایساد و با لحن تیکه اندازی گفت : به به میخواستید دیر تر بیاید
سرمو انداختم پایین و با لحن مظلومی که بنظرم کار ساز بود گفتم : ببخشید
نفسش رو حرصی بیرون داد و گفت : برو بشین ولی دیگه تکرار نشه
ا/ت : چشم
بند کیفم رو با دست گرفتم و رفتم روی صندلی نشستم و نفس راحتی کشیدم .
.....
زنگ مدرسه که خورد زود از سرجام بلند شدم و از در کلاس رفتم بیرون که زود خودمو به تهیونگ برسونم ، همونجوری که تو راهرو میدویدم با برخورد کردن به شونه پسری که قد خیلی بلندی داشت تعادلم رو از دست دادم و افتادم زمین که به سمتم برگشت و گفت : حالتون خوبه ؟
سری تکون دادم که کنارم نشست و گفت : معذرت میخوام چیزیتون که نشد ؟
لبخندی زدم و گفتم : نه چیزی نیست
ارنج دستمو گرفت و کمکم کرد که بلند شم بعدم کیفم رو از روی زمین برداشت و خاک روش رو تکوند و با مهربونی داد دستم و گفت : بفرمایید
لبخندی زدم و گفتم : مرسی
کیفم رو ازش گرفتم و انداختم رو شونه هام که بعد از چند ثانیه گفت : مال کدوم کلاسی ؟
سرمو آوردم بالا و با حالت پرسشی گفتم : چی ؟
S : بنظر سال پایینی میای ؟
ا/ت : خب اره
با لبخند دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت : من جینم از آشناییت خوشبختم
دستش رو گرفتم و گفتم : منم (بالبخند)
تهیونگ هم پشت سرم تند دوید که باهم رفتیم و سوار سرویس شدیم ، روی صندلی نشستم و نفس عمیقی کشیدم و در حالی که نفس نفس میزدم به ساعت نگاه کردم حدود 20 دقیقه دیر کرده بودم و این خوب نبود ، سرویس حرکت کرد که بالاخره بعد از چند دقیقه به مدرسه رسیدیم ، از تهیونگ خدافظی کردم و رفتم به سمت در کلاس و جلوی در وایسادم صدای معلم از توی کلاس نشون میداد که کلاس خیلی وقته شروع شده ، با استرس نفس عمیقی کشیدم و در زدم .
معلم : بیا تو
آب دهنمو قورت دادم و در رو باز کردم که معلم با دیدن من دست به سینه وایساد و با لحن تیکه اندازی گفت : به به میخواستید دیر تر بیاید
سرمو انداختم پایین و با لحن مظلومی که بنظرم کار ساز بود گفتم : ببخشید
نفسش رو حرصی بیرون داد و گفت : برو بشین ولی دیگه تکرار نشه
ا/ت : چشم
بند کیفم رو با دست گرفتم و رفتم روی صندلی نشستم و نفس راحتی کشیدم .
.....
زنگ مدرسه که خورد زود از سرجام بلند شدم و از در کلاس رفتم بیرون که زود خودمو به تهیونگ برسونم ، همونجوری که تو راهرو میدویدم با برخورد کردن به شونه پسری که قد خیلی بلندی داشت تعادلم رو از دست دادم و افتادم زمین که به سمتم برگشت و گفت : حالتون خوبه ؟
سری تکون دادم که کنارم نشست و گفت : معذرت میخوام چیزیتون که نشد ؟
لبخندی زدم و گفتم : نه چیزی نیست
ارنج دستمو گرفت و کمکم کرد که بلند شم بعدم کیفم رو از روی زمین برداشت و خاک روش رو تکوند و با مهربونی داد دستم و گفت : بفرمایید
لبخندی زدم و گفتم : مرسی
کیفم رو ازش گرفتم و انداختم رو شونه هام که بعد از چند ثانیه گفت : مال کدوم کلاسی ؟
سرمو آوردم بالا و با حالت پرسشی گفتم : چی ؟
S : بنظر سال پایینی میای ؟
ا/ت : خب اره
با لبخند دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت : من جینم از آشناییت خوشبختم
دستش رو گرفتم و گفتم : منم (بالبخند)
۴.۲k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.