تو درون من
تو درون من
پارت چهارم
کوک:ممنونمممم(یه چی فراتر از داد)
ممنون که ارزومو برآورده کردییی
ممنوننننننن(داد)
ات هم کم کم مثل کوک شروع کرد به داد زدن
ات:ممنونننن(یکم آرومتر از کوک ولی بازم داد)
ممنون که اونو بهم برگردوندی(داد)
کوک با خنده به ات نگاه کرد و دوباره فریاد زد
کوک:من عاشق این دخترمممممم(عربده)
عاشقشممممممممم
عاشق همچیشششش
عاشق چشماش
عاشق چهرش
عاشق رفتارش
عاشق خودش
عاشق لباش
من عاشقشممممم(همه اینارو با داد گفت)
کوک انقد بلند داد میزد که چند نفری که یکم در تر ازشون بودن شنیدن و برگشته بودن و به اونا نگاه میکردن و میخندیدن
ات کم کم خجالت کشید و با خنده گفت
ات:😂😂😂یا کوک کافیه😂😂
بالاخره تصمیم گرفتن که برگردن خونه
کنار هم جلوی تلویزیون نشسته بودن و فیلم میدیدن
تو بغل هم بودن.....در آرامش کامل.....
ات کم کم خمیازه کشید......و ویروس خمیازه کوک رو هم درگیر کرد....
پس کوک یهویی ات رو براید استایل بغل کرد و برد بالا و انداخت رو تخت...
و روش خیمه زد......
کوک:خب خب خب...😈
و شروع کرد به بوسیدن ات
بعد از ۵ مین متوجه شد که ات داره نفس کم میاره پس بیخیال شد
کوک:اینبار شانس اوردی😂
ات:باشه باشه...
و گرفتن خوابیدن
بغل کن مرا
چنان تنگ که....هیچکس نفهمد و
نداند که زخم.....
برتن من بوده
یا تو
کسی بیدار هست؟محض رضای خدا یکی هست؟🥺🥺🙄
پارت چهارم
کوک:ممنونمممم(یه چی فراتر از داد)
ممنون که ارزومو برآورده کردییی
ممنوننننننن(داد)
ات هم کم کم مثل کوک شروع کرد به داد زدن
ات:ممنونننن(یکم آرومتر از کوک ولی بازم داد)
ممنون که اونو بهم برگردوندی(داد)
کوک با خنده به ات نگاه کرد و دوباره فریاد زد
کوک:من عاشق این دخترمممممم(عربده)
عاشقشممممممممم
عاشق همچیشششش
عاشق چشماش
عاشق چهرش
عاشق رفتارش
عاشق خودش
عاشق لباش
من عاشقشممممم(همه اینارو با داد گفت)
کوک انقد بلند داد میزد که چند نفری که یکم در تر ازشون بودن شنیدن و برگشته بودن و به اونا نگاه میکردن و میخندیدن
ات کم کم خجالت کشید و با خنده گفت
ات:😂😂😂یا کوک کافیه😂😂
بالاخره تصمیم گرفتن که برگردن خونه
کنار هم جلوی تلویزیون نشسته بودن و فیلم میدیدن
تو بغل هم بودن.....در آرامش کامل.....
ات کم کم خمیازه کشید......و ویروس خمیازه کوک رو هم درگیر کرد....
پس کوک یهویی ات رو براید استایل بغل کرد و برد بالا و انداخت رو تخت...
و روش خیمه زد......
کوک:خب خب خب...😈
و شروع کرد به بوسیدن ات
بعد از ۵ مین متوجه شد که ات داره نفس کم میاره پس بیخیال شد
کوک:اینبار شانس اوردی😂
ات:باشه باشه...
و گرفتن خوابیدن
بغل کن مرا
چنان تنگ که....هیچکس نفهمد و
نداند که زخم.....
برتن من بوده
یا تو
کسی بیدار هست؟محض رضای خدا یکی هست؟🥺🥺🙄
۷.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.