خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت 4
ویو ا. ت
چشام رو باز کردم دیدم که یه مرد دقیقا روبروی تخت خوابم وایساده از ترس کم مونده بود سکته کنم تا اومدم جیغ بزنم جلوی دهنم رو گرفت و گفت (*علامت خوناشام بزرگ)
*نترس دختر کوچولو باهات کاری ندارم
+تو خونه من چیکار میکنی
*خونه تو ن خونه ما اینجا قبل تو مال من بوده و تو اولین کسی هستی که وارد این خونه شده و مونده البته همراه با اون دختر کوچولو که تو اتاق بغلیه(لیا رو میگه )
با ترس گفتم
+ میشه خودت رو معرفی کنی من واقعا هنگ کردم
*بله دختر کوچولو ولی بعد حرفام نترس من خوناشام بزرگم شاید فک کنی غیر ممکنه ولی من واقعا یه خوناشامم و من ارباب خوناشام در سرزمین کره ام و امروز اگر بخوای تو رو به خوناشام تبدیل میکنم و اگر نخوای(که ا.ت حرفش رو قعط کرد)
+یعنی میگی تو یه خوناشامی اونم ن یه خوناشام عادی بلکه ارباب خوناشام کره و میخوای منو به خواست خودم تبدیل به خوناشام کنی وای این چه حرفیه معلومه که میخوام ولی میشه قبل درمورد زندگی خوناشام ها برام بگی(با ذوق )
*اخ دختر کوچولو معلومه که میگم و خوشحالم میخوای تبدیل شی. خب ببین چون تو از اول یه خوناشام نبودی پس یه نیمه خوناشام میشی تمام خصوصیات خوناشام ها رو داری ولی خصوصیات انسانیت هم برات میمونن
+این عالیه ولی یه سوال چرا من؟
*چون تو شبیه دخترمی که سال ها پیش انسان ها وقتی تبدیل به خفاش شد و داشت به عنوان یه خفاش بازی میکرد کشتنش
+او متاسفم خب برای تبدیل باید چیکار کنم
*یکم از دستت رو ببر و خو. نش رو اینجا بریز و بعد هم من باید این کار رو انجام بدم بد من گردنتو ز. خم میکنم و خ. ون رو روی زخ. مت میریزم و بعد یه ورد میخونم همین
اون ها شروع کردیم به انجام این کارا روی بالا پشت بام چون اون شب ماه کامل بود و این خیلی بهتر بود بعد انجام مراسم یهو از حال رفتم وقتی بیدار شدم صبح شده بود و منم تو اتاقم بودم یه حس عجیبی داشتم رفتم جلوی اینه دندون های نیشم به طرز عجیبی بلند بود من من واقعا به خوناشام تبدیل شدم اخ جوننننن
#اد_جئون
پارت 4
ویو ا. ت
چشام رو باز کردم دیدم که یه مرد دقیقا روبروی تخت خوابم وایساده از ترس کم مونده بود سکته کنم تا اومدم جیغ بزنم جلوی دهنم رو گرفت و گفت (*علامت خوناشام بزرگ)
*نترس دختر کوچولو باهات کاری ندارم
+تو خونه من چیکار میکنی
*خونه تو ن خونه ما اینجا قبل تو مال من بوده و تو اولین کسی هستی که وارد این خونه شده و مونده البته همراه با اون دختر کوچولو که تو اتاق بغلیه(لیا رو میگه )
با ترس گفتم
+ میشه خودت رو معرفی کنی من واقعا هنگ کردم
*بله دختر کوچولو ولی بعد حرفام نترس من خوناشام بزرگم شاید فک کنی غیر ممکنه ولی من واقعا یه خوناشامم و من ارباب خوناشام در سرزمین کره ام و امروز اگر بخوای تو رو به خوناشام تبدیل میکنم و اگر نخوای(که ا.ت حرفش رو قعط کرد)
+یعنی میگی تو یه خوناشامی اونم ن یه خوناشام عادی بلکه ارباب خوناشام کره و میخوای منو به خواست خودم تبدیل به خوناشام کنی وای این چه حرفیه معلومه که میخوام ولی میشه قبل درمورد زندگی خوناشام ها برام بگی(با ذوق )
*اخ دختر کوچولو معلومه که میگم و خوشحالم میخوای تبدیل شی. خب ببین چون تو از اول یه خوناشام نبودی پس یه نیمه خوناشام میشی تمام خصوصیات خوناشام ها رو داری ولی خصوصیات انسانیت هم برات میمونن
+این عالیه ولی یه سوال چرا من؟
*چون تو شبیه دخترمی که سال ها پیش انسان ها وقتی تبدیل به خفاش شد و داشت به عنوان یه خفاش بازی میکرد کشتنش
+او متاسفم خب برای تبدیل باید چیکار کنم
*یکم از دستت رو ببر و خو. نش رو اینجا بریز و بعد هم من باید این کار رو انجام بدم بد من گردنتو ز. خم میکنم و خ. ون رو روی زخ. مت میریزم و بعد یه ورد میخونم همین
اون ها شروع کردیم به انجام این کارا روی بالا پشت بام چون اون شب ماه کامل بود و این خیلی بهتر بود بعد انجام مراسم یهو از حال رفتم وقتی بیدار شدم صبح شده بود و منم تو اتاقم بودم یه حس عجیبی داشتم رفتم جلوی اینه دندون های نیشم به طرز عجیبی بلند بود من من واقعا به خوناشام تبدیل شدم اخ جوننننن
#اد_جئون
۳.۶k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.