پارت 21
ویو سوفی
حس کردم سر یکی رو شکممه
با حس سنگینی بیدار شدم
تهیونگ بود
_حالت خوبه؟
+اره
+میشه میشه دیگه تنهام نزاری ولم نکنی بچم و ازم نگیری(گریه)
_باشه باشه دیگه ترکت نمیکنم
چند دقیقه بعد
من دلم بهش تنگ شده بود میخواستمش حتی بعد اون همه ناراحت کردنم
بهش نزدیک شدم لبمو گذاشتم رو لبش
تهیونگ اولش شکه شد ولی بعد همکاری کرد
جدا شدیم از هم
تهیونگ جلوم زانو زد و یه جعبه و از جیبش در آورد
توش انگشتر بود
_قبول میکنی تا اخر عمر پیشم باشی؟
+اره اره
رفتم تو بغلش و گریه میکردم
انگار میخواستم همه دوریارو با بغل جبران کنم
_ببخشید که نزاشتم پیش بچت باشی ازت جداش کردم من مجبور بودم طرفدارام تحدیدم میکردن که دوست دخترتو میکشیم چند بارم سعی کردن ولی من نزاشتم من نمیخواستم آسیب ببینی و درد دوری من و داشته باشی برای همین مجبور شدم اونطوری ازت جدا شم
+بیا درمورش حرف نزنیم
_بیا بریم احتمالا تا الان دال بهوش اومده
_وایسا وایسا کجا بیا حلقرو دستت کنم
دستم و دراز کردم و تهیونگ حلقرو برد تو انگشتم
رفتیم سمت اتاق دال
من استرس داشتم که دال بعد مدت ها چجوری میخواد من و به عنوام مادرش ببینه
_دال پسرم بهتری؟
@اره
جئون: بیاین بریم بیرون این سه تارو تنها بزاریم
اونا رفتن بیرون
_دال من مامانت و پیدا کردم
@واقعا میشه بزاری پیشم باشه
_اون قراره با ما زندگی کنه
@حالا کجاست
_اینم مامان واقعیت همونی که چندین ساله منتظرشی
بعد این که تهیونگ این و گفت دال پرید بغلم و داشت گریه میکرد
منم باهاش زدم زیر گریه تهیونگ هم اومد و مارو بغل کرد
یک ماه بعد
ویو تهیونگ
سوفی داشت با اون لباس سفیدش که زیبا ترش کرده بود میومد سمتم
وقتی بهم رسید اومد کنارم وایساد و با چشمای آبیش بهم زل زده بود چشماش دقیقا چشمای دال بود
مرده: خانم کیم سوفی آیا شما اقای کیم تهیونگ را به عنوان همسر خود قبول میکنید؟
+بله
مرده: آقای کیم تهیونگ شما خانم پارک سوفی و به عنوان همسر خود قبول میکنید؟
_بله
مرده: شمارا زن و شوهر اعلام میکنم میتونین همو ببوسین
ویو سوفی
تهیونگ اومد طرفم و بوسیدم
و هم و بغل کردیم
به دال هم اشاره کردیم که بیاد پیشمون
دال هم بهمون اضافه شد و بغلمون کرد
همه بهمون دست زدن
این بود شروع عشقمون اونم بعد چندین سال
پایان
دیگه گفتم امروز تمومش کنم چون چند هفته بود نزاشته بودم امروز چهار پارت براتون گذاشتم و تمومش کردم
امیدوارم خوشتون اومده باشه ازش
حس کردم سر یکی رو شکممه
با حس سنگینی بیدار شدم
تهیونگ بود
_حالت خوبه؟
+اره
+میشه میشه دیگه تنهام نزاری ولم نکنی بچم و ازم نگیری(گریه)
_باشه باشه دیگه ترکت نمیکنم
چند دقیقه بعد
من دلم بهش تنگ شده بود میخواستمش حتی بعد اون همه ناراحت کردنم
بهش نزدیک شدم لبمو گذاشتم رو لبش
تهیونگ اولش شکه شد ولی بعد همکاری کرد
جدا شدیم از هم
تهیونگ جلوم زانو زد و یه جعبه و از جیبش در آورد
توش انگشتر بود
_قبول میکنی تا اخر عمر پیشم باشی؟
+اره اره
رفتم تو بغلش و گریه میکردم
انگار میخواستم همه دوریارو با بغل جبران کنم
_ببخشید که نزاشتم پیش بچت باشی ازت جداش کردم من مجبور بودم طرفدارام تحدیدم میکردن که دوست دخترتو میکشیم چند بارم سعی کردن ولی من نزاشتم من نمیخواستم آسیب ببینی و درد دوری من و داشته باشی برای همین مجبور شدم اونطوری ازت جدا شم
+بیا درمورش حرف نزنیم
_بیا بریم احتمالا تا الان دال بهوش اومده
_وایسا وایسا کجا بیا حلقرو دستت کنم
دستم و دراز کردم و تهیونگ حلقرو برد تو انگشتم
رفتیم سمت اتاق دال
من استرس داشتم که دال بعد مدت ها چجوری میخواد من و به عنوام مادرش ببینه
_دال پسرم بهتری؟
@اره
جئون: بیاین بریم بیرون این سه تارو تنها بزاریم
اونا رفتن بیرون
_دال من مامانت و پیدا کردم
@واقعا میشه بزاری پیشم باشه
_اون قراره با ما زندگی کنه
@حالا کجاست
_اینم مامان واقعیت همونی که چندین ساله منتظرشی
بعد این که تهیونگ این و گفت دال پرید بغلم و داشت گریه میکرد
منم باهاش زدم زیر گریه تهیونگ هم اومد و مارو بغل کرد
یک ماه بعد
ویو تهیونگ
سوفی داشت با اون لباس سفیدش که زیبا ترش کرده بود میومد سمتم
وقتی بهم رسید اومد کنارم وایساد و با چشمای آبیش بهم زل زده بود چشماش دقیقا چشمای دال بود
مرده: خانم کیم سوفی آیا شما اقای کیم تهیونگ را به عنوان همسر خود قبول میکنید؟
+بله
مرده: آقای کیم تهیونگ شما خانم پارک سوفی و به عنوان همسر خود قبول میکنید؟
_بله
مرده: شمارا زن و شوهر اعلام میکنم میتونین همو ببوسین
ویو سوفی
تهیونگ اومد طرفم و بوسیدم
و هم و بغل کردیم
به دال هم اشاره کردیم که بیاد پیشمون
دال هم بهمون اضافه شد و بغلمون کرد
همه بهمون دست زدن
این بود شروع عشقمون اونم بعد چندین سال
پایان
دیگه گفتم امروز تمومش کنم چون چند هفته بود نزاشته بودم امروز چهار پارت براتون گذاشتم و تمومش کردم
امیدوارم خوشتون اومده باشه ازش
۱.۶k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.