با بی تی اس درمدرسه
یونگی: اون خوابالوی کلاس بود و خیلی هم با همه لج میکرد هیچ علاقه ای به درس خوندن نداشت درضمن زیاد با دخترا گپ نمیزد و اصلا اگر مجبور نبود با هیچ دختری حرف نمیزد . یه روزی داشتم وسایلم رو جمع کردم که چشمم به کیوتی یونگی افتاد به شدت کیوت بود و به من خیره شده بود تا حالا با هیچکس اینطوری نبوده بود .یه لبخندی براش زدم و از کلاس رفتم بیرون داشتم میرفتم که یکی دستش رو روی شونه ام گذاشت یونگی: خوشگل خانم دوست پسر نمیخوای؟.....😉
ادامه داره.....
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
ادامه داره.....
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۴.۳k
۰۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.