درخواستی از سانزو
نویسنده داره از کمبود عکس میمیره
دو پارتی
تو و سانزو تو رابطه بودید
و ...
و نداره دیگه گفتید هنتای نگفتید رمانتیک بازی پس بریم شروع کنیم
ویو ا.ت
*چرخیدن کله به سمت ساعت دیواری*
یا مادر چهار فرزند تاکه میچی تا الان داشتم کتاب میخوندم
اه گشادیم میاد پاشم برم اوتاق ولش سانزوم که خوابیده نمیفهمه من نخوابیدم پیشش
داشتم همین جوری با خودم فکر میکردم که یکی اومد از اوتاق بیرون
یه بطری شیشه ای دستش بود اون سانزو بود
رفت سمت اشبز خونه و در یخجالو واز کرد و یه بوتری مشروب برداشت
و داشت به سمت اوتاق میرفت که گفت:چرا نیومدی اوتاق تا نیم ساعت دیگه نبینم بغلمی خودت میدونی
شروع به راه رفتن کرد که صدای تو باعث ایستادنش شد
ویو بنده
ا.ت با کمی حرص میره سمت سانزو
ا.ت: سانزو ببینم باز بدونه اجازه نشستی داری میخوری اصلا ببینم تو نزاشتی اون سریع تو بار م(با کمی حرص)
هنتای 🔞
تا اومده ادامه حرفشو ادامه بده سانزو به طرفش اومد و بوسیدش
و بعد یه دستشو دور کمرت و یه دستشو پشت سرت گذاشت که نتونی فرار کنی
ترو در حالی که داشت میبوسیدت به دیوار چسبوند
توم که داشتی هی سر و صدا میکردی که ولت کنه یه دفعه یه مشت محکم میزنی به شکم سانزو
سانزو ازت جدا میشه و میگه:این جوری نمیشه باید همکاری کنی دیگه
بیب
ا.ت:برو اون ور ببینم
سانزو بلندت میکنه و به سمت اوتاق میبردت
و ترو میشونه روی تخت
ا.ت:ببینم مگه من نگفتم بدم میاد از این کارا ها؟
همین جوری داشتی قر میزدی که سانزو دوباره شروع به بوسیدنت کرد اما این فرق داشت داخل دهنش رو پس مشروب کرده بود و داشت با بوسیدت اونو به خوردت میداد
چندین بار این کارو کرد که تو آخر مست شدی خودشم مست بود اما نه در اون حد فقط یکم
اونقد مست بودی که حتی نفهمیدی سانزو کی لباسای تو و خودشو در اورد
توم که مست بودی و رو ابرا بسیار استقبال کردی ازش
دراز میکشی روی تخت و اون روت خیمه میزنه
اون موقع که داشتی ازش اون مشروبو میخوردی(به جان خودم درخواستی بود به من چه)ازش روی گلوت ریخته بود سانزو از اول کردنت شروع به لیس زدن تا بالای گردنت کرد
«راستی من گوشی اگه غلط املایی داشته باشم درست میکنه اگه بعضی از کلمه ها فرق داشت شرمنده»
و بعدش یه عالمه مارک روی بدنت گذاشت
و یکی از انگشتاشو کرد داخلت از اونجایی که نالت تحریکش کرده بود سه تا انگشت دیگشو کرد داخلش
سانزو:ببینم خوبه انگار اولین نفر من بودم (با نیشخند)
و کرد داخلت و شروع به تلمپه زدن کرد
ویسگون اجازه نداد بیشتر بنویسم
دو پارتی
تو و سانزو تو رابطه بودید
و ...
و نداره دیگه گفتید هنتای نگفتید رمانتیک بازی پس بریم شروع کنیم
ویو ا.ت
*چرخیدن کله به سمت ساعت دیواری*
یا مادر چهار فرزند تاکه میچی تا الان داشتم کتاب میخوندم
اه گشادیم میاد پاشم برم اوتاق ولش سانزوم که خوابیده نمیفهمه من نخوابیدم پیشش
داشتم همین جوری با خودم فکر میکردم که یکی اومد از اوتاق بیرون
یه بطری شیشه ای دستش بود اون سانزو بود
رفت سمت اشبز خونه و در یخجالو واز کرد و یه بوتری مشروب برداشت
و داشت به سمت اوتاق میرفت که گفت:چرا نیومدی اوتاق تا نیم ساعت دیگه نبینم بغلمی خودت میدونی
شروع به راه رفتن کرد که صدای تو باعث ایستادنش شد
ویو بنده
ا.ت با کمی حرص میره سمت سانزو
ا.ت: سانزو ببینم باز بدونه اجازه نشستی داری میخوری اصلا ببینم تو نزاشتی اون سریع تو بار م(با کمی حرص)
هنتای 🔞
تا اومده ادامه حرفشو ادامه بده سانزو به طرفش اومد و بوسیدش
و بعد یه دستشو دور کمرت و یه دستشو پشت سرت گذاشت که نتونی فرار کنی
ترو در حالی که داشت میبوسیدت به دیوار چسبوند
توم که داشتی هی سر و صدا میکردی که ولت کنه یه دفعه یه مشت محکم میزنی به شکم سانزو
سانزو ازت جدا میشه و میگه:این جوری نمیشه باید همکاری کنی دیگه
بیب
ا.ت:برو اون ور ببینم
سانزو بلندت میکنه و به سمت اوتاق میبردت
و ترو میشونه روی تخت
ا.ت:ببینم مگه من نگفتم بدم میاد از این کارا ها؟
همین جوری داشتی قر میزدی که سانزو دوباره شروع به بوسیدنت کرد اما این فرق داشت داخل دهنش رو پس مشروب کرده بود و داشت با بوسیدت اونو به خوردت میداد
چندین بار این کارو کرد که تو آخر مست شدی خودشم مست بود اما نه در اون حد فقط یکم
اونقد مست بودی که حتی نفهمیدی سانزو کی لباسای تو و خودشو در اورد
توم که مست بودی و رو ابرا بسیار استقبال کردی ازش
دراز میکشی روی تخت و اون روت خیمه میزنه
اون موقع که داشتی ازش اون مشروبو میخوردی(به جان خودم درخواستی بود به من چه)ازش روی گلوت ریخته بود سانزو از اول کردنت شروع به لیس زدن تا بالای گردنت کرد
«راستی من گوشی اگه غلط املایی داشته باشم درست میکنه اگه بعضی از کلمه ها فرق داشت شرمنده»
و بعدش یه عالمه مارک روی بدنت گذاشت
و یکی از انگشتاشو کرد داخلت از اونجایی که نالت تحریکش کرده بود سه تا انگشت دیگشو کرد داخلش
سانزو:ببینم خوبه انگار اولین نفر من بودم (با نیشخند)
و کرد داخلت و شروع به تلمپه زدن کرد
ویسگون اجازه نداد بیشتر بنویسم
۲۹۸
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.