darkroom
فصل۱پارت۱
دختری با موهای موجدار میکش و چهره ی الهی که هدف اصلیش پلیس بین المللی شدنه کل زندگیش به خاطر یک پسر تغیر میکنه
داستانی مرموز و عاشقانه از دو فرد با دنیایی متفاوت
از زبان نیا:با برخورد نور گرم خورشید به چشمام خواب از سرم پرید .چشمام رو باز کردم و به روبه روم نگا کردم پیش از حد خوابم میومد اما وقت بیدار شدنه پس از جام بلند شدم نگاهی به دور و ور انداختم.....خونه ی کوچک ۳۰ متری فقط برای ویزا گرفتن از کره ی جنوبی خب منطقی بود ...البته تقریبا
بلند شدم و کارای لازم انجام دادم ی غذای اماده و رفتم جلو اینه
به خودم نگاه کردم امیدوارم موفق بشم
و بتونم برم جزو پلیس بین الملل ی میکاپ ساده و نچرال کروم و رفتم سمت کمدم برای انتخاب لباس...خب جز یونیفرم پلیسی بابد ی دست لباس دیگه هم بردارم پس...ی شلوارک و تیشرت
گذاشتم توی کیفم و همچنین شارژر و هندسفری و کلید خونه و ..داشت یادم برق لبم رو
همرو تو کیفم جا دادم و یونیفرم رو پوشیدم و کیفم برداشت و به سمت در خروجی راه افتادم
جلوی در اسکوتر برقیمو برداشتم و سوارش شدم و روشنش کردم تا برم شرکت
۷ دقیقه بعد:
رسیدم بلخره.... اوفففف پام دیگه داشت درد میگرفت
ولی فقط ۲ نفر پایین شرکت بودن
اسکوتر رو جمع کردم و تو دستم گرفتم و سوار آسانسور شدم
چرا انقدر همه جا ساکته؟
وقتی آسانسور به طبقه ی ۸ رسید پیاده شدم و سمت اولین اتاق سپت چپ رفتم و دیدم که همه ی کارکنان شرکت اینجان و دارن جروبحث میکنن ک یهو یکی سمتم اومد و گفت: خوب شد اومدی نیا به کمکت نیاز داریم
نیا: چی شده؟
قبل اینکه اون چیزی بگه صدای تفنگ و جیغ ب گوشم رسید و.....
حمایت گرل؟
دختری با موهای موجدار میکش و چهره ی الهی که هدف اصلیش پلیس بین المللی شدنه کل زندگیش به خاطر یک پسر تغیر میکنه
داستانی مرموز و عاشقانه از دو فرد با دنیایی متفاوت
از زبان نیا:با برخورد نور گرم خورشید به چشمام خواب از سرم پرید .چشمام رو باز کردم و به روبه روم نگا کردم پیش از حد خوابم میومد اما وقت بیدار شدنه پس از جام بلند شدم نگاهی به دور و ور انداختم.....خونه ی کوچک ۳۰ متری فقط برای ویزا گرفتن از کره ی جنوبی خب منطقی بود ...البته تقریبا
بلند شدم و کارای لازم انجام دادم ی غذای اماده و رفتم جلو اینه
به خودم نگاه کردم امیدوارم موفق بشم
و بتونم برم جزو پلیس بین الملل ی میکاپ ساده و نچرال کروم و رفتم سمت کمدم برای انتخاب لباس...خب جز یونیفرم پلیسی بابد ی دست لباس دیگه هم بردارم پس...ی شلوارک و تیشرت
گذاشتم توی کیفم و همچنین شارژر و هندسفری و کلید خونه و ..داشت یادم برق لبم رو
همرو تو کیفم جا دادم و یونیفرم رو پوشیدم و کیفم برداشت و به سمت در خروجی راه افتادم
جلوی در اسکوتر برقیمو برداشتم و سوارش شدم و روشنش کردم تا برم شرکت
۷ دقیقه بعد:
رسیدم بلخره.... اوفففف پام دیگه داشت درد میگرفت
ولی فقط ۲ نفر پایین شرکت بودن
اسکوتر رو جمع کردم و تو دستم گرفتم و سوار آسانسور شدم
چرا انقدر همه جا ساکته؟
وقتی آسانسور به طبقه ی ۸ رسید پیاده شدم و سمت اولین اتاق سپت چپ رفتم و دیدم که همه ی کارکنان شرکت اینجان و دارن جروبحث میکنن ک یهو یکی سمتم اومد و گفت: خوب شد اومدی نیا به کمکت نیاز داریم
نیا: چی شده؟
قبل اینکه اون چیزی بگه صدای تفنگ و جیغ ب گوشم رسید و.....
حمایت گرل؟
۴۷۳
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.