part4
از زبان ته•
این دقیقا چه کوفتیه؟ میبینمش اما انگار بدنش یه هاله ی محوه
ته: تو چی ای؟
ا/ت: اسم من ا/ت عه ۶٠ سال پیش این عمارت رو ساختم حدود ۷ سال بعدش تو سن ۲۶ سالگی مردم ولی روحم تو این عمارت باقی موند و نمیتونم از اینجا برم بیرون
ته: ینی الان.... تو یه روحی؟
ا/ت: اره و این عمارتم مال منه
ته: ولی این عمارت مال منه
ا/ت: این عمارتو من ساختم چیش مال توعه؟
اسناد مالکیت عمارتو گرفتم جلوش
ته: از نظر قانونی این عمارت متعلق به منه
ا/ت: ولی از نظر تاریخی مال منه
ته: اصن هرچی تو که یه روحی کاری نمیتونی بکنی
ا/ت: منو دست کم نگیر خیلی راحت میتونم اِغوات کنم
ته: زیاد مطمئن نباش زنا روی من هیچ تاثیری ندارن
ا/ت: خیلی سنگدلی
ته: واسه زندگی توی این دنیا بایدم سنگدل بود
ا/ت: مگه توی ۵۳ سال چقد میخواد تغییر کرده باشه اخه؟
ته: مردم کثیف تر از اون چیزین که به نظر میاد
ا/ت: باشه سوالمو فلسفی نکن لباستو بپوش
به خودم اومدم دیدم به جز شلوار هیچی تنم نیس سریع یه تیشرت برداشتمو پوشیدم
ا/ت: خب من خودمو معرفی کردم فک نمیکنی بی ادبیه که خودتو بهم معرفی نکنی میخوام بدونم این چلغوزی که اومده میگه عمارتم مال اونه کیه
ته: اسم من کیم تهیونگ و ۲۷ سالمه تو یه شرکت مهاجرتی منشی ام و پدر و مادرم وقتی من ۱۱ ساله بودم از هم جدا شدن و ۳ سال پیش ام مادرم بر اثر سرطان خون مرد
ا/ت: نمومه بارز یه زندگی فلاکت بار
ته: از اینکه روح بمونی بهتره
ا/ت: نمیخواد اینو به رخم بکشی
ته: به هر حال من میخوام تا یه هفته دیگه اینجا رو بفروشم امیدوارم بتونی با صاحب جدیدش کنار بیای
ا/ت: چی؟ بفروشی؟ عمرا بزارم
ته: تو یه روحی چیکار میخوای بکنی؟
ا/ت: جون هرکی دوس داری اینجا رو نفروش هر کار بگی میکنم
ته: انقد بزرگش نکن فوقش طرف عمارتو بازسازی میکنه تو که چیزیت نمیشه
ا/ت: اگه هر اتفاقی واسه این عمارت بیوفته من میسوزم
ته: چی؟ یعنی چی که میسوزی؟
ا/ت: من خودم انتخاب کردم تو این عمارت زندانی بشم، میتونسم الان تو دنیای مرده ها عشق و حال کنم ولی ترجیح دادم اینجا بمونم و شرطش ام این بود که اگه هر اتفاقی برای عمارت بیوفته روحم میسوزه و از بین میره
ته: به من چه
ا/ت: انقد ظالم نباش لطفا نمیخوام از بین برم
ته: خب... پس یه شرطی داره
ا/ت: چه شرطی
ته: اینجا رو میکنیم یه کافه رستوران بین راهی واسه مسافرایی که تو جاده خسته شدن مثل بهشته و پول زیادی ام ازش به دست میاد
ا/ت: بلایی سر عمارت نمیاد که؟
ته: نه فقط یه ذره نوسازی میشه
ا/ت: پس حله
ته: خوبه
•••••••••••••••••••
بله بلاخره همت کردم پارت بدم پس خواهشاً حمایت کنید
این دقیقا چه کوفتیه؟ میبینمش اما انگار بدنش یه هاله ی محوه
ته: تو چی ای؟
ا/ت: اسم من ا/ت عه ۶٠ سال پیش این عمارت رو ساختم حدود ۷ سال بعدش تو سن ۲۶ سالگی مردم ولی روحم تو این عمارت باقی موند و نمیتونم از اینجا برم بیرون
ته: ینی الان.... تو یه روحی؟
ا/ت: اره و این عمارتم مال منه
ته: ولی این عمارت مال منه
ا/ت: این عمارتو من ساختم چیش مال توعه؟
اسناد مالکیت عمارتو گرفتم جلوش
ته: از نظر قانونی این عمارت متعلق به منه
ا/ت: ولی از نظر تاریخی مال منه
ته: اصن هرچی تو که یه روحی کاری نمیتونی بکنی
ا/ت: منو دست کم نگیر خیلی راحت میتونم اِغوات کنم
ته: زیاد مطمئن نباش زنا روی من هیچ تاثیری ندارن
ا/ت: خیلی سنگدلی
ته: واسه زندگی توی این دنیا بایدم سنگدل بود
ا/ت: مگه توی ۵۳ سال چقد میخواد تغییر کرده باشه اخه؟
ته: مردم کثیف تر از اون چیزین که به نظر میاد
ا/ت: باشه سوالمو فلسفی نکن لباستو بپوش
به خودم اومدم دیدم به جز شلوار هیچی تنم نیس سریع یه تیشرت برداشتمو پوشیدم
ا/ت: خب من خودمو معرفی کردم فک نمیکنی بی ادبیه که خودتو بهم معرفی نکنی میخوام بدونم این چلغوزی که اومده میگه عمارتم مال اونه کیه
ته: اسم من کیم تهیونگ و ۲۷ سالمه تو یه شرکت مهاجرتی منشی ام و پدر و مادرم وقتی من ۱۱ ساله بودم از هم جدا شدن و ۳ سال پیش ام مادرم بر اثر سرطان خون مرد
ا/ت: نمومه بارز یه زندگی فلاکت بار
ته: از اینکه روح بمونی بهتره
ا/ت: نمیخواد اینو به رخم بکشی
ته: به هر حال من میخوام تا یه هفته دیگه اینجا رو بفروشم امیدوارم بتونی با صاحب جدیدش کنار بیای
ا/ت: چی؟ بفروشی؟ عمرا بزارم
ته: تو یه روحی چیکار میخوای بکنی؟
ا/ت: جون هرکی دوس داری اینجا رو نفروش هر کار بگی میکنم
ته: انقد بزرگش نکن فوقش طرف عمارتو بازسازی میکنه تو که چیزیت نمیشه
ا/ت: اگه هر اتفاقی واسه این عمارت بیوفته من میسوزم
ته: چی؟ یعنی چی که میسوزی؟
ا/ت: من خودم انتخاب کردم تو این عمارت زندانی بشم، میتونسم الان تو دنیای مرده ها عشق و حال کنم ولی ترجیح دادم اینجا بمونم و شرطش ام این بود که اگه هر اتفاقی برای عمارت بیوفته روحم میسوزه و از بین میره
ته: به من چه
ا/ت: انقد ظالم نباش لطفا نمیخوام از بین برم
ته: خب... پس یه شرطی داره
ا/ت: چه شرطی
ته: اینجا رو میکنیم یه کافه رستوران بین راهی واسه مسافرایی که تو جاده خسته شدن مثل بهشته و پول زیادی ام ازش به دست میاد
ا/ت: بلایی سر عمارت نمیاد که؟
ته: نه فقط یه ذره نوسازی میشه
ا/ت: پس حله
ته: خوبه
•••••••••••••••••••
بله بلاخره همت کردم پارت بدم پس خواهشاً حمایت کنید
۱۴.۵k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.