عشق در شرکت p25
ا/ت
رفتم تو اتاقم وبه شوگا پیام دادم
×سلام خوبی
_سلام خوبم تو چی
×ممنون خوبم
_کاری داشتی
×آره میخاستم بگم که مهمونی میام ساعت چنده
_واقعا میای
×اره
_خوب ساعت ۶آماده باش میام دنبالن
×اکی میبینمت فعلا مراقب خودت باش شب خوش
_همچن فعلا شب خوش
شوگا
تو اتاقم بودم و داشتم به ا/ت فکر میکردم که به گوشیم پیام آمد باز کردم که دیدم ا/ت جوابش دادم همین جوری چت کردیم وساعت که میرم دنبالش بهش گفتم و در آخر بهم گفت که
میبینت مراقب خودت باش فعلا شب خوش وایی یعنی به فکر کنه واسه فردا لحظه شماری میکنم.
فردا صبح
ا/ت
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم ساعت نگاه کردم ۹بود یاد شرکت افتادم که یادم امد امروز تعطیله پس تصمیم گرفتم بخوابم که صدای جیمین آمد.
+پاشو چقدر میخوابی
×ولم کن امروز تعطیله
+خوب باشه من گشنمه پاشو یه چی درست کن
×واب خودت درست کن میخوام بخوابم
+پاشو می پرم روتا
×وای باشه پاشدم الان میام
رفتم دستشویی کارای لازم کردم رفتم پایین.
×ببینم تو بلد نیستی چیزی درست کنی پس چطوری بدون غذا تا الان سالم موندی
+خوب دوست دارم خواهر گلم درست کنه چی میشه
×آره دیگه الان شدم خواهر گلم
+نه من دوست دارم عزیزم
×(خنده)باشه منم دوست دارم
شروع کردی به درست کردن صبحانه.
×بیا آمادس
+وای چه کردی
×خنده)بخور
+چشم(خنده)
+وای مرسی خیلی خوش مزه بود
×(لبخند)نوش جون
+خوب من کار دارم باید برم جایی
×کجا می خوای بری کی برمی گردی
+نمیدنم فکر کنم ۱۰شب ینا
×او باشه مراقب خودت باش
+توهم همین تور مهمونی خوش بگذره لباس باز نپوشیا
×باشه(هم دیگه رو بغل میکنم)
+خدافظ
×خدافظ
شوگا
صبح باصدای مادرم از خواب بیدار شدم
÷پاشو چقدر میخوابی
_وای مامان ولم کن امروز که تعطیله
÷چه ربطی داره پاشو ساعت۱۰ شده
_باشه الان میام
÷زود باش.
رفتم دستشویی کارای لازم کردم رفتم پایین.
_بابا کو
÷کار داشت رفت بیرون
_آهان
÷بیا بشین صبحانه بخور ما خوردیم
_باشه
ا/ت
چند تا از کارای شرکت انجام دادم و بعد به کمرم یه قوس دادم وساعت نگاه کردم ساعت ۱ بود تصمیم گرفتم بخوابم چون خیلی زمان داشتم ساعت کوک کردن که خواب نمونم.
شوگا
صبحانه خوردم و بعد یکم فیلم دیدم وبا گوشیم ور رفتم ساعت نگاه کردم ۱بود خیلی مونده بود تا مهمونی خیلی استرس داشتم رفتم تو اتاقم و همین تور به ا/ت فکر میکردم که کم کم خوابم برد.
خوب چطورشد؟
رفتم تو اتاقم وبه شوگا پیام دادم
×سلام خوبی
_سلام خوبم تو چی
×ممنون خوبم
_کاری داشتی
×آره میخاستم بگم که مهمونی میام ساعت چنده
_واقعا میای
×اره
_خوب ساعت ۶آماده باش میام دنبالن
×اکی میبینمت فعلا مراقب خودت باش شب خوش
_همچن فعلا شب خوش
شوگا
تو اتاقم بودم و داشتم به ا/ت فکر میکردم که به گوشیم پیام آمد باز کردم که دیدم ا/ت جوابش دادم همین جوری چت کردیم وساعت که میرم دنبالش بهش گفتم و در آخر بهم گفت که
میبینت مراقب خودت باش فعلا شب خوش وایی یعنی به فکر کنه واسه فردا لحظه شماری میکنم.
فردا صبح
ا/ت
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم ساعت نگاه کردم ۹بود یاد شرکت افتادم که یادم امد امروز تعطیله پس تصمیم گرفتم بخوابم که صدای جیمین آمد.
+پاشو چقدر میخوابی
×ولم کن امروز تعطیله
+خوب باشه من گشنمه پاشو یه چی درست کن
×واب خودت درست کن میخوام بخوابم
+پاشو می پرم روتا
×وای باشه پاشدم الان میام
رفتم دستشویی کارای لازم کردم رفتم پایین.
×ببینم تو بلد نیستی چیزی درست کنی پس چطوری بدون غذا تا الان سالم موندی
+خوب دوست دارم خواهر گلم درست کنه چی میشه
×آره دیگه الان شدم خواهر گلم
+نه من دوست دارم عزیزم
×(خنده)باشه منم دوست دارم
شروع کردی به درست کردن صبحانه.
×بیا آمادس
+وای چه کردی
×خنده)بخور
+چشم(خنده)
+وای مرسی خیلی خوش مزه بود
×(لبخند)نوش جون
+خوب من کار دارم باید برم جایی
×کجا می خوای بری کی برمی گردی
+نمیدنم فکر کنم ۱۰شب ینا
×او باشه مراقب خودت باش
+توهم همین تور مهمونی خوش بگذره لباس باز نپوشیا
×باشه(هم دیگه رو بغل میکنم)
+خدافظ
×خدافظ
شوگا
صبح باصدای مادرم از خواب بیدار شدم
÷پاشو چقدر میخوابی
_وای مامان ولم کن امروز که تعطیله
÷چه ربطی داره پاشو ساعت۱۰ شده
_باشه الان میام
÷زود باش.
رفتم دستشویی کارای لازم کردم رفتم پایین.
_بابا کو
÷کار داشت رفت بیرون
_آهان
÷بیا بشین صبحانه بخور ما خوردیم
_باشه
ا/ت
چند تا از کارای شرکت انجام دادم و بعد به کمرم یه قوس دادم وساعت نگاه کردم ساعت ۱ بود تصمیم گرفتم بخوابم چون خیلی زمان داشتم ساعت کوک کردن که خواب نمونم.
شوگا
صبحانه خوردم و بعد یکم فیلم دیدم وبا گوشیم ور رفتم ساعت نگاه کردم ۱بود خیلی مونده بود تا مهمونی خیلی استرس داشتم رفتم تو اتاقم و همین تور به ا/ت فکر میکردم که کم کم خوابم برد.
خوب چطورشد؟
۶.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.